Saturday, May 31, 2003

٭
بيانيه‌ي راهپيمايي جمعي از نمازگزاران نماز جمعه‌ي تهران پيرامون وقايع اخير
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس سياسي
جمعي از نمازگزاران نماز جمعه‌ي امروز تهران با برگزاري راهپيمايي، حمايت خود را از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس اعلام داشته و نامه 127 نماينده مجلس را محكوم كردند.
به گزارش ايسنا، در اين راهپيمايي كه پس از اتمام نماز جمعه تهران از درب شرقي دانشگاه تهران آغاز و به ميدان فلسطين ختم شد، شعارهايي از جمله "نامه مرعوبانه خط منافقين است" سر داده شد.
در پايان اين راهپيمايي بيانيه‌اي قرائت شد.
در اين بيانيه آمده است: ما با گراميداشت ياد شهيدان سوم خرداد 61، 15 خرداد 42 و بزرگداشت سالگرد رحلت امام راحل و تجديد ميثاق با آرمان‌هاي انقلاب و بيعت مجدد با نايب امام زمان حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي، معتقديم:
مسايل كنوني جامعه‌ي ما طي دو گفتمان در مجلس شوراي اسلامي مطرح گرديده است.
1 ـ گفتمان پايداري و مقاومت در مقابل تهديد خارجي كه طي بيانيه‌اي توسط اكثريت مجلس به تعداد 162 نماينده صادر گرديد.
2 ـ گفتمان سازش و تسليم در مقابل تهديد خارجي كه طي نامه‌اي مرعوبانه و توهين‌آميز به جايگاه‌هاي قانوني كشور كه با امضاي اقليت مجلس به تعداد 127 نفر صادر گرديد.
ما راهپيمايان با حمايت از گفتمان اول و اعتراض انزجارآميز از گفتمان دوم، امضا كنندگان آن را به دو دسته تقسيم مي‌كنيم.
الف: دسته‌ي اول، افرادي معدودند كه طي سال‌هاي اخير، همگام با تهديدات دشمن به جاي پيگيري مطالبات واقعي مردم، به مسايلي از جمله رفراندوم، خروج از حاكميت، استعفا و . . . دامن زده‌اند و اكنون نيز با عملياتي كردن پروژه‌ي پيشنهادي سناتور آمريكايي، ژوزف بايدن موسوم به OLL در تعرض به مقدسات از طريق نامه‌پراكني سرگشاده‌اند، اين افراد منافقين انقلاب‌اند و راه منافقين خلق را مي‌روند.
ب: دسته‌ي دوم كه اكثريت امضا كنندگان نامه‌ي مرعوبانه و توهين‌آميز موسوم به OLL مي‌باشند، كساني كه تحت تأثير امپراطوري خبري دشمن آمريكايي، دچار ترس و اضطراب و مرعوبيت شده با زايل شدن تدريجي عقل و عزم‌شان در خدمت اين پروژه قرار گرفته‌اند، اين‌ها اگر توبه كنند و به صف مؤمنين بازگردند و به خداوند تكيه كنند، به فرموده‌ي قرآن، پروردگار با ايجاد آرامش در قلوب آن‌ها بر ايمان و ايستادگي آن‌ها مي‌افزايد.
ما راهپيمايان از قوه‌ي قضاييه خواستار محاكمه‌ي منافقين انقلاب و از شوراي نگهبان خواستار توجه به عملكرد آتي نمايندگان مرعوب مي‌باشيم و در پايان با اطاعت از اوامر رهبر انقلاب در ديدار اخير با نمايندگان مجلس از هر گونه اقدام عليه منافقين انقلاب پرهيز مي‌نماييم و اظهار مي‌داريم؛
رهبرا از تو به يك اشاره، از ما به سر دويدن



٭
!ورود به مراکز خريد ممنوع
"نقل از سايت زنان ايران"

ورودی رستوران جام جم یک اطلاعیه چسبانده اند که می گوید: این مکان از پذیرفتن خانم ها با مانتوهای رنگی و کوتاه معذور است. خانمی هم که در مقابل در ورودی رستوران ایستاده، مسئول اجرای آن اطلاعیه است عملا از ورود زنان و دخترانی که مانتوهای رنگی پوشیده اند جلوگیری می کند. این صحنه ای است که این روزها مقابل اماکن عمومی تفریحی و تجاری مانند هتل هما (شرایتون سابق)، پاساژ ونک، بازار گلستان و... تکرار می شود.
از زمانی که مصوبه جدید نیروی انتظامی فروشندگان و تولید کنندگان مانتو را برای از رده خارج کردن مانتوهای رنگی و کوتاه تحت فشار قرار داده است، زنان و دخترانی که از این مانتوها استفاده می کنند نیز با برخورد پلیس مواجه می شوند.
همه این برخوردها در شرایطی اتفاق می افتد که با آغاز فصل تابستان تمایل عمومی به استفاده از لباسهای روشن بالا رفته است؛ در حالی که رنگ غالب پوشش زنان ایرانی تیره است. این روزها دخترانی که با مانتوهای فیروزه ای، صورتی، بنفش و حتی سفید در خیابانهای شهر رفت و آمد می کنند، نگران آنند که مبادا با برخورد پلیس مواجه شوند.
هرشب، به خصوص در شبهای آخر هفته می توانید دخترانی را ببینید که با مانتوهای کوتاه مقابل در رستوران ها و مراکز خرید منتظر می مانند تا ساعت کار مامور مقابل در تمام شود و بتوانند وارد شوند.




........................................................................................

Thursday, May 29, 2003

٭
ابراهيم نبوي: رذايل و فضايل
آمريكا با رذايل خود به منطقه آمده و تلاش مي كند فضيلت هاي ما را بگيرد. ( آيت الله جنتي)

در رابطه با اين كه اصولا ً علت احتمال حمله آمريكا به ايران اين است كه آمريكاي كثيف قصد دارد فضايل را از ايران تميز بگيرد و در عوض رذايل خود را به ما بدهد، فهرست برخي از اين رذايل و فضايل ذيلاًً عرض مي شود:

رذايل آمريكا: آمريكا در مسائل داخلي كشورهاي ديگر دخالت كرده و مي خواهد در آنجا كودتا كند.
فضايل ما: ما در مسائل داخلي كشورها دخالت كرده و مي خواهيم در آنجا انقلاب كنيم.

رذايل آمريكا: آمريكا جهان اسلام را دشمن خود مي داند.
فضايل ما: ما جهان اسلام را دشمن آمريكا مي دانيم.

رذايل آمريكا: آمريكا چون قدرت دارد متجاوز است.
فضايل ما: ما قدرت نداريم.

رذايل آمريكا: آمريكا با استفاده از شبكه هاي تلويزيوني خود مردم را احمق مي كند.
فضايل ما: ما تلاش مي كنيم همين كار را بكنيم، ولي مردم ما تلويزيون نگاه نمي كنند.

رذايل آمريكا: آمريكا سانسور خبري مي كند.
فضايل ما: ما كساني را كه ممكن است خبري بنويسند كه سانسور شود زنداني مي كنيم.

رذايل آمريكا: در آمريكا ديكتاتوري پنهان وجود دارد.
فضايل ما: ما حوصله نداريم پنهان كنيم.

رذايل آمريكا: در آمريكا فساد اخلاقي و مواد مخدر بيداد مي كند.
فضايل ما: در ايران فساد اخلاقي و مواد مخدر اصلاً بيداد نمي كند.

رذايل آمريكا: در آمريكا فساد مالي در حكومت بسيار زياد است.
فضايل ما: در ايران فساد مالي در حكومت وجود ندارد، فقط رهبران كشور معتقدند فساد مالي خيلي زياد است.

رذايل آمريكا: در آمريكا حكومت سرمايه داري است.
فضايل ما: در ايران ما تلاش مي كنيم حكومت سرمايه داري را بوجود بياوريم.

رذايل آمريكا: سينماي غيردولتي و بين المللي آمريكا كثيف و فاسد است.
فضايل ما: سينماي شبه دولتي و بين المللي ما تميز است، اما در ايران اجازه پخش ندارد و در آمريكا فيلمهايمان پخش مي شود.

رذايل آمريكا: حمل اسلحه در آمريكا قانوني است.
فضايل ما: در ايران همان چماق كافي است.

رذايل آمريكا: آمريكا قوانين بين المللي را زير پا مي گذارد.
فضايل ما: ما قوانين داخلي خودمان را هم زير پا مي گذاريم.

نتيجه گيري اخلاقي: جان مادرتان اسم فضيلت را نياوريد كه حال ملت از اين فضايل به هم مي خورد.



٭
پيشنهاد استراتژيست صداوسيما: نام‌نويسي در ايران براي «عمليات انتحاري» عليه آمريكا!
"سايت رويداد"

يك از كارشناسان حاضر در ميزگرد خبري شبكه دو سيما «نام‌نويسي براي انجام عمليات استشهادي» را به عنوان راه مقابله با تهديدهاي آمريكا عليه ايران معرفي كرد.

«مهدي عباسي» كه رياست مركزي تحت عنوان «بررسي‌هاي دكترينال امنيت بدون مرز» را برعهده دارد و در طول ماه‌هاي اخير و به ويژه در دوره جنگ آمريكا عليه عراق، بارها به عنوان تحليلگر در تلويزيون ظاهر شده است، اين تز را ارائه كرد.

وي با بيان اينكه «شهادت طلبي مردم ايران بزرگترين سرمايه اجتماعي است» اظهار داشت: «ما در كشور خود هشت ميليون بسيجي داريم كه اگر 10 درصد آنان حاضر به نام‌نويسي براي انجام عمليات استشهادي باشند، 800 هزار نيروي جان بركف خواهيم داشت».

عباسي با مقايسه اين آمار با ميزان افراد حاضر به انجام عمليات انتحاري در لبنان و فلسطين، گفت: «در تعجب هستم، كه با وجود چنين پتانسيلي چرا برخي افراد و جريان‌ها نگران محقق شدن تهديدهاي نظامي آمريكا عليه ايران هستند».



........................................................................................

Wednesday, May 28, 2003

٭
دموکراسي از نوع امريکايي!

من خودم به شخصه از مسعود رجوي خوشم نمياد و اون رو مسئول جون خيلي از بچه هاي باحال ايران ميدونم.
ولي از اينکه آمريکايي ها دستگيرش کردند و ميخواند با اعضاء القاعده عوضش کنند متنفرم!
لازم به ذکره که روزنامه آفتاب امروز پنجشنبه تو صفحه اولش خبر دستگيري رجوي و دو نفر ديگه از مجاهدين رو توسط آمريکايي ها داده و گفته قراره اونها رو بدند به ايران و ايران القاعده اي ها رو بده!
کثافتها جون آدمها رو هم معامله ميکنند! اونهم معامله با جمهوري اسلامي!!!

آرمان



٭
مانتوي تنگ
(نويسنده: ابراهيم نبوي)

(تغييرات: آرمان)
در راستاي مبارزه با آمريكاي جنايتكار كه تا سقوط خاتمي همچنان ادامه دارد و حفظ اصول و مباني ديني( كه تا نابودي كامل اصلاحات از اهميت ويژه اي برخوردار است) برادران غيور و دندان شكن حزب الله طي حملات بي وقفه و دلاورانه خود در تهران تعداد زيادي از مانتوهاي تنگ و فاسد و عامل استكبار را پاره كردند. در همين راستا جلسه شوراي امنيت ملي تشكيل و با حضور مشاوران عالي به بحث در اين مورد مهم پرداخت.
صورتجلسه
در ابتدا منشي جلسه با دادن اخبار مربوط به احتمال جنگ و همچنين برخي از حوادث مربوطه در كشور نامه 135 نفر از نمايندگان مساله دار را قرائت و آنرا در راستاي برخي شورشهاي كشور و استفاده از مانتوهاي چاكدار دانست.
رئيس شورا: البته من با اين نظر مخالفم و معتقدم دامن رئيس جمهور از اين مانتوهاي تنگ و فاسد مبراست و ما بايد دنبال دليل اصلي بگرديم.
فرمانده سپاه: ما درست اواخر شب بود كه متوجه حضور مانتوهاي تنگ و چاكدار شديم. قلب برادران ما از ديدن اين چيزهاي تنگ و چاکدار به درد آمد و در همان زمان بود كه چند نفر به فكر پاره كردن آنها افتادند، البته با توجه به اينكه سپاه وظيفه دارد كه از انقلاب حفاظت كند طبعاً مانتوهاي چاكدار هم شامل اين رسالت الهي هم مي شود.
نماينده انصار حزب الله: برادران ما چند شب بود كه هر شب خواهراني را که اين مانتوها را ميپوشيدند ميديدند. يك بار يكي از آنها ديد كه خيلي تنگ است، معمولاً برادران ما به گشاد عادت دارند، يك دفعه حالش بد شد. تصميم گرفت كه آنرا پاره كند. او ول كن نبود تا اين كه برادران ما جلوي قضيه او را گرفتند. ساير برادران مخالفت كردند. قرار شد يك حمله ارشادي انجام شود، عده اي از برادران مي گفتند حمله كنيم، اما عده اي مي گفتند چاكدارش بدتر است. چون ممكن است گشاد هم باشد اما وقتي چاك داشته باشد همه قضاياي مملكتي ديده مي شود و بر خلاف امنيت ملي است. بالاخره بين برادران شقاق بروز كرد و حالا دو جناح در انصار وجود دارد كه يكي مخالف با چاكدار است و يكي مخالف تنگ. اما در هر حال ما وحدتمان را در مقابل آمريكا حفظ مي كنيم.
نماينده صدا و سيما: ما در اين مورد بدون توجه به گرايشات جناحي حزب الله بطور هماهنگ چه در موردي كه تنگ باشد يا چاكدار پوشش قضيه را فراهم مي كنيم. چون معتقديم قضيه اگر پوشيده باشد بهتر است.
نماينده حزب الله لبنان: انا المعترض الاجتماعيون النسوان في كل مكان مع الدامن المقبوض والباره بطريق البسيط في شوارع، لا يمكن، لا يحتمل و حزب الله في كل المكان يتخالف بانحاء المختلف و سيعلم الذين اي منقلب ينقلبون.
مترجم حزب الله لبنان: ما مخالفيم
وزير كشور: البته من بايد در اين مورد به بحث اخير رياست محترم جمهور اشاره كنم و اگر قرار است ما تسامح و تساهل را در نظر بگيريم در مورد دامن خانم هاي محترم اين مساله كاملا ً صدق مي كند، چرا كه نه، اگر قرار است ما جلوي فشارها را بگيريم به مسائل خانم ها هم نبايد فشار بيايد. البته من با خيلي تنگ هم موافق نيستم، به نظرم براي حفظ وحدت بين جناح ها كمي اگر گشاد تر بشود بهتر است. و معتقدم تا زماني كه احتمال حمله آمريكا وجود دارد خانم ها يك كمي اين چاك صاحاب مرده را كوك بزنند، بعداً وقت زياد است.
نماينده انصار: آقا من مخالفم. شما اگر آن چيز تنگي كه من ديدم ديده بوديد از اين نظرها نمي داديد. شما فكر مي كنيد چرا موضع ما تا اين حد راست افراطي است؟ اگر شما هم ديده بوديد موضع تان راست ميشد.
فرمانده نيروي زميني: به نظر من بحث هاي انحرافي نكنيم. الآن ما بايد به فكر تماميت ارضي باشيم. به نظر من ما بايد براي دفاع از كشور ارتشي غيور داشته باشيم كه فريب نخورد. بايد چاكش را بدوزند. ارتش ما اين حد از چاك را تحمل نمي كنند. آقا درش را گل بگيريد.
فرمانده سباناجا: با توجه به اعترافات گرفته شده، گروهي از سينماگران دستگير شده هم قرار بود از هر چيز تنگ و چاكداري كه ديدند فيلم هاي مخفي تهيه كنند.
وزير كشور: به نظر من ما نبايد خيلي به اين اختلافات دامن بزنيم، چون هنوز معلوم نيست كه واقعاً خانم ها دامن شان را تنگ كرده اند يا چاق شده اند. اگر چاق شده باشند آن وقت بايد يك فكر اساسي براي رژيم بكنيم، چون اينطوري كه نمي شود.

رئيس شورا: من كفايت مذاكرات را اعلام مي كنم و مسائل زير را به عنوان نتايج جلسه اعلام مي كنم:
1) شورا تصميم گرفت در اين مورد به خانم هايي كه مانتو تنگ مي پوشند يا چاق مي شوند هشدار بدهد. شوراي عالي انقلاب فرهنگي موظف است تا يك هفته ديگر يك الگوي گشاد كه قابل تحمل براي نظام اسلامي باشد تهيه كند.
2) فروشگاههاي لباس زنان بايد به فكر طاقت برادران ما باشند و براي زنان مناسب سليقه برادران لباس تهيه كنند.
3) تا زماني كه احتمال حمله آمريكا وجود دارد حمل و خريد و فروش و داشتن هر چيز تنگي به هر نحو ريختن آب به آسياب دشمن است و جرم تلقي مي شود.
4) هر نوع مذاكره توسط طرفداران رئيس جمهور با آمريكا در حكم پوشيدن مانتو تنگ است و باعث مي شود تا نفرت يا هر چيز ديگر برادران ما برانگيخته شود.
5) براي جلوگيري از استكبار جهاني ما و كليه كشورهاي دوست نوع گشاد را توصيه مي كنيم.
جلسه تا هفته بعد تعطيل شد.



........................................................................................

Tuesday, May 27, 2003

٭
پناهجوي ايراني عباس اميني براي اينكه به "بهشت اسلامي " برنگردد در اعتراض به حكم اخراجش از طرف دولت انگليس چشمها، گوشها و دهان خود را دوخت.

عباس اميني که شب گذشته تلوزيونهاي بريتانيا او را در اتاقي کوچک و با لب و چشم و گوش دوخته، در حال نيمه بيهوش نشان دادند، با دشواري به خبرنگاران گفت که من فقط يک متر خاک خدا مي خواهم که در آن در صلح و آرامش زندگي کنم و براي همين به اينجا آمده ام. به گفته رضا مرادي، دبير فدراسيون سراسري پناهندگان در لندن عباس در اعتراض به تصميم وزارت کشور در بازگرداندنش به ايران از هفته گذشته اعتصاب غذا کرده و از پنجشنبه شب اقدام به دوختن لب، پلکها و گوشهاي خود کرده است.






٭
عماد رام در گذشت.

عماد رام آهنگساز، نوازنده و خواننده و پايه گذار اجراي سبک بخصوصي از آهنگهاي محلي شمال ايران، روز شنبه پس از مدتها مبارزه با سرطان در آلمان درگذشت.
"آهنگ خدايا از عماد رام"
روحش شاد...



٭
ممنوعيت مانتوهاي کوتاه و رنگي؛ حمله به مانتوفروشيها و گفتگوي راديو فردا با جوانان تهران
جوانهايي که جرعه اي از آزادي را گدايي ميکنند؛ دلشان به سخاوت جلادان در بخشش آزادي انتخاب رنگ خرسند است و آنرا نيز نميابند.




٭
اجراي بيسابقه بيش از 30 حكم شلاق در ملاء عام طي دو هفته در رفسنجان
"خبر صوتي راديو فردا"




٭
باز هم يک قانون جديد!!!

رييس مجمع امور صنفي و خدمات توزيعي اعلام کرد که در فصل بهار و تابستان کليه رستورانها و اغذيه فروشيهاي تهران موظف خواهند شد در ساعت 11 شب مغازه هاي خود را ببندند.

رئيس مجمع امور صنفي و خدمات توزيعي بيان داشت: تنها پيشنهاد ساعتهاي كاري هفت صنف مانند چلوكبابيها ، رستوران داران و اغذيه فروشان مورد اشكال بود كه قرار شد اين دسته از صنوف در شش ماهه اول سال تا ساعت 23 و در شش ماهه دوم تا ساعت 24 فعال باشند.



٭
فعاليت زنان در باجه های بانک ممنوع شد
"از سايت زنان ايران"
شورای عالی بانکها به کلیه بانکها اعلام کرد که به خاطر حفظ شعائر اسلامی از به کار گماردن زنان در پشت باجه ها برای انجام امور بانکی خودداری کنند.
حراست بانک ملی نیز این ابلاغیه را به کلیه واحدهای خود اعلام کرده است. لازم به ذکر است برخی از بانکها هنوز این مصوبه را اجرا نکرده اند.
یک کارشناس امور بانکی دراینباره به خبرنگار ما گفت: به نظر می رسد شورای عالی بانکها این ابلاغیه را به دستور جای دیگری صادر کرده است.
گفتنی است این ابلاغیه به صورت پلمب شده و سربسته به تمام بانکها رسیده است.




........................................................................................

Sunday, May 25, 2003

٭
آقاي خامنه اي رهبر مسلمين جهان: آنهايي که فکر مي کنند جمهوري اسلامي مشرعيت ندارد بايد بگويند پس کدام نظام است در جهان که مشروعيت دارد.



........................................................................................

Friday, May 23, 2003

٭
آهنگ طنز معتاد
با الهام از آهنگ مرداب گوگوش



........................................................................................

Thursday, May 22, 2003

٭
احضار ابراهيم نبوي، طنزپرداز سياسي از ديد خود او
راديو فردا
ابراهيم نبوي، طنزپرداز سياسي و نويسنده ومنتقد ادبي كه در پاريس به سر مي برد، در مصاحبه با راديوفردا مي گويد مثل مرغ عزا و عروسي، ما را هر وقت بهانه كم مي آورند به دادگاه احضار مي كنند. وي مي گويد حكومت جمهوري اسلامي مدت چهارسال است كه نهايت تلاش را براي نابودسازي خود انجام مي دهد اما مردم ايران با آن همكاري نمي كنند. وي مي گويد غرض از احضار او و ديگران كار درست كردن براي قاضي ها و بازپرس هاي بيكار قوه قضائيه جمهوري اسلامي است كه بايد كاغذها و پوشه هاي خريداري شده را پر كنند. وي اضافه ميکند نوع اتهامهاي وارد شده شوخي است! آنها اول تصميم ميگيرند کسي را بازداشت کنند و بعد به نوع اتهام فکر ميکنند. وي مي افزايد "تو ايران هم که وارد خونه هر کس بشي به اندازه 3 بار اعدام مدرک پيدا ميکني"



٭
صدوربخشنامه توسط اداره اماكن نيروهاي انتظامي مبني بر گذاشتن ته ريش به مغازه داران و منع فروش پيراهن سفيد مردانه، عينك هاي آفتابي و مانتوهاي مد روز
راديو فردا
اداره اماكن تهران با صدور بخشنامه اي خطاب به مغازه داران آنان را از فروش برخي كالاهاي زينتي مخصوص جوانان مانند برخي مانتو ها و عينك هاي آفتابي منع كرد. اداره اماكن نيروي انتظامي در بخشنامه خود از بوتيك دارارن تهران خواست ته ريش بگذارند. مانتو هاي رنگ روشن و اغلب تنگ، با چاك هاي بيش از 15 سانت و آستين هاي سه ربع، پيراهن سفيد مردانه، انواع رينك هاي آفتابي بدون قاب (frameless) و عينك هاي شب معروف به عينك هاي ماهواري اي جزو اقلام ممنوعه اند.




........................................................................................

Wednesday, May 21, 2003

٭
تذكر نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به وزير دفاع در باره رفتار افراد واحد بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
راديو فردا
نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اعتراض به رفتار بسيجيان به وزير دفاع تذکر دادند. شنبه گذشته شماري از افراد بسيج اجازه خارج شدن به رئيس دانشگاه علامه طباطبايي از دفتر کار او را ندادند و رئيس اين دانشگاه را در اتاق کار خود تا ساعت يک بامداد روز بعد زنداني کردند. 28 نماينده مجلس در تذکر به وزير دفاع مسئوليت هرگونه عواقب حاصل از اين اقدام را متوجه او کردند.و اين نمايندگان تصريح کردند که فرمانده بسيج دانشجويي توسط سپاه تعيين مي شود و آنها مستقيما با نيروهاي مسلح که زير نظر وزير دفاع هستند، در ارتباطند،



٭
مردي در اصفهان سر خواهر زاده خود را به دليل قدم زدن با يک پسر جوان از تن جدا کرد
راديو فردا
عصر روز شنبه، دختري که در محله خوراسگان اصفهان، درحال قدم زدن با پسري جوان بود، ناگهان با دائي خود که راننده کاميون بود مواجه شد. دايي وي که از رابطه خواهرزاده اش با آن پسر جوان به شدت خشمگين شده بود، ناگهان چاقويي بزرگ در آورد و در مقابل ديد همگان، سر خواهر زاده خود را از تنش جدا کرد. پسر همراه مقتوله جوان فرار كرد. شاهداني که از نزديک اين جنايت را ديدند، گفتند: قاتل پس از پياده شدن از کاميون خود، بدون اينکه صحبتي کند و يا دليلي از دختر مقتول بخواهد، بدون معطلي او را به قتل رساند.



٭
ايرانيان‌ قبل‌ از اسلام‌ مردماني‌ بي‌ سواد، بي‌ فرهنگ‌ و در كل‌ وحشي‌ بودند و در عين‌ حال‌ خود نيز علاقه‌ داشتند كه‌ بي‌ سواد باقي‌ بمانند.

سخنراني علي لاريجاني رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در دانشگاه شريف در روز 29 ارديبهشت 1382:
روزنامه شريف

متاسفانه‌ امروزه‌ دروغ‌هاي‌ بسيار زيادي‌ در مورد ايرانيان‌ قبل‌ از اسلام، ميزان‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ آن‌ها و همچنين‌ آتش‌ سوزي‌ كتابخانه‌ها در زمان‌ حمله‌ي‌ مسلمانان‌ گفته‌ مي‌شود. ايرانيان‌ قبل‌ از اسلام‌ مردماني‌ بي‌ سواد، بي‌ فرهنگ‌ و در كل‌ وحشي‌ بودند و در عين‌ حال‌ خود نيز علاقه‌ داشتند كه‌ بي‌ سواد باقي‌ بمانند. وي‌ همچنين‌ تمامي‌ پيشرفت‌هاي‌ فرهنگي‌ و علمي‌ ايرانيان‌ قبل‌ از اسلام‌ را دروغ‌ خواند و اندك‌ فعاليت‌هايي‌ نظير تاسيس‌ دانشگاه‌ <جندي‌ شاپور> را حاصل‌ تلاش‌ عده‌اي‌ از مسيحيان‌ دانست.






........................................................................................

Sunday, May 18, 2003

........................................................................................

Saturday, May 17, 2003

٭
ابراهیم نبوی

با توجه به اينكه اخيراً شنيده شده است كه مردم عراق به قول آقاي شريعتمداري و مسوولان سيماي جمهوري اسلامي خواستار حكومتي مانند ايران هستند، لذا پيشنهاد مي شود آمريكايي ها يك دوره سفر توريستي براي بازديد از ايران براي ملت عراق بگذارند تا آنها ديگر از اين علايق جانكاه نداشته باشند.



٭
مرثيه بس است
اين روزها آنقدر از سينا مطلبي و ماني شنيده‌‌ وخوانده‌ام كه تصور مي‌كنم دوستان با اين كار گام درمسير ضد تبليغ گذارده‌اند. از آقاي بهنود گرفته تا آقاي نبوي يعني از آگاه سياسي تا طناز ايراني.

بياييد كمي به عقب برگرديم به ياد بياوريد دهه شصت را آيا كسي در آن روزگاران براي كودكاني كه در زندان بدنيا مي‌آمدند و در دامان مادر زنداني پرورش مي‌يافتند و جز ديوارهاي سياه زندان و خاله‌هاي زنداني آشنايي نداشتند و يا پس از تيرباران پدر و مادر مدتي در زندان مي‌ماندند تا آشنايي بيايد براي بردنشان، كسي مرثيه ماني‌ها مي‌سرود؟
اصلا قصدم توهين به سينا و ماني و فرناز نيست كه پدر و مادر اين كودك از دوستانند. و پدران و مادران آن كودكان
از هموطنان.

آقاي نبوي آيا به ياد داريد كه دهه شصت در سلول‌هاي زندان اوين پس از تيرباران مادر، فرزند او را به خانواده‌اي مي‌دادند كه جز از پشت شيشه‌هاي باجه‌هاي ملاقات آنان را نديده بود و جز از گوشي سياه تلفن سخن فرياد گونه آنان را نشنيده بود چه آنقدر همهمه بود كه حتي از گوشي تلفن نيز نمي‌شد صدا را شنيد و البته قبل از اينكه صدا به طرفين برسد به گوش برادر و خواهر پاسدار مي‌رسيد. يا شايد در آن زمان خود در آنسوي ميز قرار داشتيد؟

آقاي بهنود شما آن روزگاران چه مي‌كرديد از سيدضيا تا بختيار را مي‌نوشتيد يا هر كتاب عاقبت بخير ديگر. باور كنيد هيچ كودكي سال 68 را از ياد نخواهد برد سالي كه ساك‌هاي لوازم پدر يا مادر خواهر يا برادر عمه و عمو يا دايي و خاله و… او را به بزرگترش سپردند تا با يادگارهاي عزيزش خوش باشد!!

هنوز آسفالت گورستان خاوران عزيزاني را در خود جاي داده كه شايد ماني او هم هنوز چشم براه پدر يا مادر است. مرثيه بس است. مرثيه بر سرزميني بخوانيد كه ماني‌هايش ماندگارند همچون ارژنگ ماني.

نينا – م از تهران



٭
اطلاعيه گروه آدمکش نواب صفوي و فهرست افراد مهدورالدم
لينک از گويا

بسمه تعالی

اطلاعيه

ما فرزندان نواب صفوی بنا به حکم سه قاضی عادل ، وظيفه شرعی خويش و شادی روح شهيد راه اسلام برادر سعيد عوامل استکبار را که با نشر اکاذيب در صدد تخريب چهره اسلام ناب محمدی و حکومت اسلامی بوده و هستند و با اکاذيب خود نهضت پاکسازی جامعه اسلامی از عناصر معلوم الحال و فاسد را متوقف کردند به جزای اعمالشان می رسانيم زيرا راه اسلام ادامه خواهد داشت.

عناصر مهدورالدم فوق به قرار ذيل می باشند:

اکبر گنجی تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاکسازی عناصر معلوم الحال و التزام نظری وی به نظامی سکولار

عمادلدين باقی تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاکسازی عناصر معلوم الحال

شيرين عبادی تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاسازی عناصر معلوم الحال، ساخت و توليد فيلم بر اساس ادعاهای کذب امير فرشاد ابراهيمی و همکاری با عامل ايالات متحده الهه هيکس

علی کشتگر تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاسازی عناصر معلوم الحال، نوشتن مطالب بی اساس درباره حذف عناصر معلوم الحال

عدلان پارسا همکاری و کمک به شيرين عبادی به عنوان دستيار، تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاسازی عناصر معلوم الحال، ترويج انديشه های ليبرال و همکاری با امريکای جهان خوار

ناصر زرافشان تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاسازی عناصر معلوم الحال

محسن رهامی تلاش برای نشر اکاذيب و جلوگيری از نهضت پاسازی عناصر معلوم الحال، ساخت و توليد فيلم بر اساس ادعاهای کذب امير فرشاد ابراهيمی، تلاش برای معکوس جلوه دادن واقعه کوی دانشگاه

امير فرشاد ابراهيمی نشر اکاذيب، کمک به ساخت و توليد فيلم بر اساس ادعاهای کذب وی

راه اسلام حق و ابدی است.

وسلام



٭
عرياني زودرس چهره کريه حکومت ديني در عراق
"از اخبار صوتي راديو فردا"
محمد الفرطوسي از رهبران شيعي عراق گفت تنها يك هفته فرصت داده مي شود همه سينما ها و مشروب فروشي ها در عراق بسته شود و زنان حجاب اسلامي را در سراسر عراق رعايت كنند. وي افزود در صورت عدم رعايت اين موارد، رهبري شيعيان عراق به اقدامت ديگري دست خواهد زد.

نکته جالب اينجاست که آقايون يه مقدار زود دارند شروع ميکنند!!!

اينجوري که نيست! اول بايد بگيد همه چيز آزاده و اسلام يعني آزادي مطلق و ما هيچ کاري به حکومت نداريم. بعدش صبر کنيد که خوب سوار شيد و دو دستي محکم بگيريد که ول نشيد! و بعد بگير و ببند و شروع کنيد! از بکار بردن لفظ دشمن هم غافل نشيد!
نگاهي به تاريخ انقلاب هم بکنيد که به نحو عملي طرز سوار شدن بر 70 ميليون آدم رو بهتون توضيح ميده! من اين تيکش رو براتون پيدا کردم. شما خودتون تحقيق کنيد بقيه اش رو ياد بگيريد!

صحبتهاي خميني پيش از سوار شدن بر دوش ملت (مصاحبه با فرانس پرس در تاريخ 3 آبان 1357)
- در ايران اسلامي علما، خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادي مجريان امور خواهند بود. حکومت مملکت در همه مراتب خود تحت نظارت و ارزيابي و انتقاد عمومي خواهد بود.
صحبتهاي خميني پس از سوار شدن بر دوش ملت (سخنراني در جماران در تاريخ 9 شهريور 1361)
-همه متصديان روحاني که هستند الان در مقامات بالا، از باب اينست که ميبينند که نميتوانند و نخواهند توانست کسان ديگر اداره اين کشور را آنطور بکنند که اسلام ميخواهد بکند. بدون اينها نميشود اداره کرد مملکت را!

صحبتهاي خميني پيش از سوار شدن بر دوش ملت (مصاحبه با رويتر در تاريخ 4 آبان 1357)
-حکومت اسلامي ما اساس کار خود را بر بحث آزاد و مبارزه با هر نوع سانسور گذاشته است.
صحبتهاي خميني پس از سوار شدن بر دوش ملت (سخنراني در قم در تاريخ 22 اسفند 1357)
-به آنها که از دمکراسي حرف ميزنند گوش ندهيد. آنها با اسلام مخالفند. ميخواهند ملت ما را از مسير خودش منحرف کنند. ما قلمهاي مسموم آنهايي را که صحبت ملي و دمکراتيک و اينها را ميکنند ميشکنيم.

صحبتهاي خميني پيش از سوار شدن بر دوش ملت (مصاحبه با سازمان عفو بين المللي در تاريخ 19 آبان 1357)
-در حکومت اسلامي همه افراد داراي آزادي کامل در هر گونه عقيده اي خواهند بود.
صحبتهاي خميني پس از سوار شدن بر دوش ملت (سخنراني در قم در تاريخ 8 شهريور 1358)
-آنهايي که با اسم دمکراسي ميخواهند مملکت ما را به فساد و تباهي بکشند بايد سرکوب شوند. اينها از يهود بني قريضه نيز بدترند و بايد اعدام شوند. ما به اذن خدا و امر خدا آنها را سرکوب ميکنيم.



........................................................................................

Thursday, May 15, 2003

٭
لب گرفتن آيت الله حکيم از يک پسربچه
شنيده بوديم اين کارها در پستوهاي حوزه انجام ميشه! نه جلوي دوربين!!!




........................................................................................

Tuesday, May 13, 2003

٭
در ايران يک نفر به جرم قتل دو نفر ديگر با شمشير گردن زده شد
به اين ترتيب ديگر تنها عربستان سعودي نيست که مجرمان را در ملاء عام گردن مي زند.
نياز بهمني (روزنامه نگار، تهران): مردي که به نوشته روزنامه صداي عدالت، چاپ تهران، شبانه به خانه دو مرد رفته و آنان را به طرز فجيعي به قتل رسانده بود، به جرم دو فقره قتل عمد و سه فقره زناي عنف، به سه بار قطع گردن با شمشير و دو بار اعدام محکوم شد. اين قاتل با تشکيل شبکه سرقت مسلحانه در سيستان و بلوچستان، شبانه به خانه هاي مردم رفته و پس از سرقت اموال آنان، قربانيان خود را به قتل مي رساند. حکم وي که از سوي شعبه 34 ديوان عالي کشور تاييد شده بود، صبح امروز اجراء شد و اين مرد در ملاء عام با شمشير گردن زده شد. اين در حالي است که امروز هشت قاتل به جرم ربودن زنان و دختران از سوي جمهوري اسلامي در مشهد به دار آويخته شدند.

لينک اصلي خبر



٭
همين ناز و اشوه هاش ما رو کشته!



آقاي خاتمي دکتراي افتخاري علوم سياسي دانشگاه لبنان را دريافت کرد!!!

آرمان: اگر مادربزرگ من هم اينهمه پول مردم بدبخت ايران رو به عنوان کمک به لبنان وام ميداد به اون هم دکتراي افتخاري ميدادند.



٭
ارتباط نامشروع با نامحرمان و سرقت اموال از موارد نامبرده شده در کارنامه عاملان امر به معروف و نهي از منکر پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا که به بهانه پاك‌ كردن‌ جامعه‌ از فساد حداقل 5 نفر (تکليف 13 قتل ديگر معلوم نيست) را به قتل رساندند!
لينک اصلي خبر



*** محمدحمزه‌ مصطفوي عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا‌
1 - شركت‌ در 4 فقره‌ قتل‌ (قربانيان‌ مصيب‌ افشاري‌، محسن‌ كمالي‌، جميله‌ اسماعيلي‌ و شهره‌ نيك‌پور)
2 - شركت‌ در 6 فقره‌ آدم‌ربايي‌ يعني‌ ربودن‌ مصيب‌ افشاري‌، محسن‌ كمالي‌، جميله‌ اسماعيلي‌، شهره‌ نيك‌پور و محمد رضا نژادملايري‌
3- سرقت‌ دوچرخه‌ و وجه‌ نقد قرباني‌ مصيب‌ افشاري، موتور محسن‌ كمالي‌، كيف‌ و وجه‌ نقد، گوشي‌ تلفن‌ و انگشتري‌ جميله‌ اسماعيلي‌، گردنبند و كفشهاي‌ شهره‌ نيك‌پور و خودرو پژو محمدرضا ملايري
‌4- توقيف‌ غيرقانوني‌ هادي‌ يزدان‌فر
5- تخريب‌ شيشه‌ خودرو پژو محمدرضا ملايري
6- آتش‌زدن‌ عمدي‌ پژو زوج‌ جوان
7- ‌ ارتباط‌ نامشروع‌ با دختري‌ به‌ نام‌ «محدؤه‌ن‌»

*** علي‌ ملكي‌عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا
1- شركت‌ در 4 فقره‌ قتل‌، (قربانيان‌، شهره‌نيك‌پور، جميله‌ اسماعيلي‌، محسن‌ كمالي‌ و محمدرضا نژادملايري‌)
2- 3 فقره‌ آدم‌ربايي‌ (محسن‌ كمالي‌، جميله‌ اسماعيلي‌ و هادي‌ يزدان‌فر)
3- مشاركت‌ در توقيف‌ غيرقانوني‌ هادي‌ يزدان‌فر
4- ارتباط‌ نامشروع‌ با خانم‌ آرزو...


*** سليمان‌ جهانشاهي عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا
‌1- قتل‌ هاي‌ عمدي‌ محسن‌ كمالي‌، شهره‌ نيك‌پور و محمدرضا نژادملايري‌
2 -‌ 5 فقره‌ آدم‌ربايي‌ (محسن‌كمالي‌، شهره‌ نيك‌پور و محمدرضا نژادملايري‌، مصيب‌ افشاري‌ و هادي‌ يزدان‌فر)
3- معامله‌ اموال‌ مسروقه‌
4- توقيف غيرقانوني‌ هادي‌ يزدان‌فر
5- ارتباط‌ نامشروع‌ با زنان‌ فاسده‌

*** محمد ياعباسي‌ عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا
1- قتل‌ عمد محسن‌ كمالي‌ و مصيب‌ افشاري‌
2- 6 فقره‌ آدم‌ربايي
3- تخريب‌ خودرو پژو محمدرضا نژادملايري‌
4- معاونت‌ در آتش‌زدن‌ خودرو
5- توقيف‌ غيرقانوني‌ هادي‌ يزدان‌فر
6- ارتباط‌ نامشروع‌ با زنان‌ فاسده
7- معامله‌ مال‌ مسروقه‌

*** محمد سلطاني‌ عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا

1- مشاركت‌ در قتل‌ عمد محمدرضا نژاد ملايري‌
2- مشاركت‌ در 3 فقره‌ آدم‌ربايي‌ (شهره‌نيك‌پور، محمدرضا نژادملايري‌ و هادي‌ يزدان‌فر)
3- مشاركت‌ در توقيف‌ غيرقانوني‌ هادي‌ يزدان‌فر

*** چنگيز سالاري‌ عضو پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا
1- مشاركت‌ در قتل‌ عمد محسن‌ كمالي
2- مشاركت‌ در آدم‌ربايي‌ محسن‌ كمالي‌



........................................................................................

Monday, May 12, 2003

٭
خوب بالاخره سينا هم آزاد شد.. آزادي او را بر همه ايرانيان آزاده مبارک باد...
ولي يه سئوال: چرا طومار درخواست آزادي فقط براي سينا تهيه شد! ما که انقدر زنداني سياسي داريم!
آيا بهتر نيست حالا طوماري براي "آزادي تمامي زندانيان سياسي" و يا اصلا "آزادي ايران" تهيه کنيم!

آرمان



٭
"ابراهيم نبوي"

چرا اينترنت نابود بايد گردد؟
در راستاي حملات اوج گرفته به اينترنت توسط عناصر غيور و دردمند، كه به نظر مي رسد بخش هاي مختلف وجودي شان دچار درد شده است، و ضرورت بررسي علل همزماني حملات آمريكاي جنايتكار به عراق و مسوولان عزيز به اينترنت، دلايل حملات اخير به اينترنت ذيلاً به عرض مي رسد:
1) مفاسد اجتماعي: مسوولان امر مي ترسند خداي ناكرده جوانان وطن با مراجعه به سايت هاي اينترنتي فاسد بشوند و تعداد فواحش كشور و تعداد معتادان كشور عزيز ما ايران از اينكه هست بيشتر بشود، اين در حالي است كه كارشناسان معتقدند بيشتر از اين ممكن نيست.
2) خبر رساني: يكي از مفاسد اينترنت اين است كه خداي ناكرده جوانان وطن در آن خبرها را مي خوانند و از چيزي كه هر روز مي بينند خبردار مي شوند. كارشناسان معتقدند آدم وقتي از چيزي كه مي داند خبردار شد خيلي بد مي شود.
3) روابط غير اخلاقي: در راستاي اينكه در ايران هيچ مهماني از صبح تا شب( و بالعكس) برگزار نمي شود و دختران و پسران در خيابانها همديگر را نمي بينند و كارهاي مختلفي با هم نمي كنند، لذا يكي از دلايل حمله به اينترنت جلوگيري از روابطي است كه مدتهاست اتفاق افتاده است. كارشناسان پيشنهاد مي كنند كه مسوولان سياسي، اخلاقي وطن پسران را مجبور كنند كه همه شان تغيير جنسيت بدهند و دختر شوند ( يا بالعكس)، چون در هر حال همجنس گرايي بهتر از بي ناموسي است.
4) ديدن تصاوير مستهجن: با توجه به اينكه در ايران ماهواره ها كم تصاوير مستهجن و غيره پخش مي كنند و در كشور هر روز خبر كشف( و اختراع) تعداد زيادي از سي دي هاي مستهجن پخش نمي شود و با توجه به اينكه در ايران اصلاً فيلم پورنو و غيره وجود ندارد، براي حفظ ناموس ملت، كه سالهاست وظيفه آن به دوش حكومت جمهوري اسلامي گذاشته شده، لذا لازم و واجب است كه سايت هاي ايراني كه تصاوير مستهجن ندارند تعطيل شوند تا جامعه دچار آسيب نشود.
5) سلامت جسمي: يكي از مفاسد مهم اينترنت اين است كه جوانان وطن از شب تا صبح بيدار مي ماتند و از اين طريق باعث مي شوند كه مسوولان كشور بدخواب بشوند و به انواع ناراحتي هاي رواني، از جمله مطالعه و كسب اطلاعات دچار مي گردند. لذا بر مسوولان واجب است كه قضيه را از بيخ ببرند. مبارك است، انشاالله.



٭
"عجب صبري خدا دارد"

صدور حکم اعدام توسط گروه فرزندان نواب صفوي

بسم الله الرحمن الرحيم
اسلام برتر از همه چيز است و هيچ چيز برتر از اسلام نيست
اكنون كه به حمدالله رب العالمين فرزندان شجاع و نستوه و راستين نواب صفوي بار ديگر سلاح غيرت علوي وي را به دست گرفته اند و بر آن شده اند تا اين بلاد اسلامي را از لوث تمامي قلم بدستان سفاك و منافقان مزدور عمال كفر جهاني پاك نمايند . در پي اصرار اين عنصر پليد و كثيف ابليس جهاني بر هتاكي و گستاخي اعلام مي دارد حكم اعدام انقلابي و اسلامي مهدورالدم و معلوم الحال امير فرشاد ابراهيمي فرزند پرويز از سوي قضات باتقوا و عادل و شجاع اين جماعت اسلامي صادر گرديده و در پي بيان ننگين اكاذيب مجدد و ايراد شبهات كما في السابق از سوي نامبرده اسناد و مستندات اين حكم شرعي كه دال بر مفاسد عديده اخلاقي نامبرده و انحطاط و ابتذال فكري ايشان مي باشد بزودي و قبل از اجراي حكم منتشر مي گردد.
باشد كه همه به دامان گرم اسلام باز گردند و از به درك واصل شدن اين جرثومه هاي فساد درس عبرتي روشنگرانه گيرند .
والعاقبه للمتقين
گروه فرزندان نواب صفوي



........................................................................................

Sunday, May 11, 2003

٭
13 قتل ديگر در کرمان
به اين قسمت از گزارش توجه کنيد:
"پدر يكي‌ از مقتولان‌ (به‌ نام‌ علي‌ گواه‌ شيري‌) در مورد قتل‌فرزندش‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: »پسرم‌ در تاريخ‌ اول‌ شهريور ماه‌ سال‌ 81 به‌ قتل‌ رسيد اما ظاهرا قاتلان‌ هنگام‌ فرار يك‌ كاغذ از جيبشان‌ بيرون‌ افتاده‌ بود كه‌ در كنار جسد پسرم‌ پيدا كرديم‌ و روي‌ اين‌ كاغذ يك‌ شماره‌ موبايل‌ و دو شماره‌ تلفن‌ ؤابت‌ نوشته‌ شده‌ بود ،ولي ‌(نيروي انتظامي) به‌ آن‌ توجهي‌ نكرد. "

همچنين جالب توجه است که اين 13 قتل نيز به همان روش 5 قتل قبلي انجام شده و جسد نيز به همان صورت رها شده است!!! آيا اين جنايتها حاصل فعاليت سازمان يافته گروهي قويتر از چند جوان بسيجي نيست!

راز ناگشوده‌ 13قتل‌ مرموز در كرمان‌ (از سايت حادثه)

21 ارديبهشت - اعتماد، در پي‌ افشاي‌ قتل‌هاي‌ محفلي‌ كرمان‌، روشن‌ شد كه‌ از سال‌ گذشته‌ قتل‌هاي‌ ديگري‌ در كرمان‌ اتفاق‌ افتاده‌ كه‌ راز اين‌ جنايات‌ هنوز افشا نشده‌ است‌. قربانيان‌ اين‌ جنايات‌، زنان‌ و مرداني‌ بوده‌اند كه‌ قاتلان‌، برخي‌ از آنان‌ را ربوده‌ و به‌ قتل‌ رسانده‌اند.

اين‌ گروه‌ از قربانيان‌ توسط‌ افراد ناشناس‌ يا خفه‌ شده‌اند و يا با ضربات‌ چاقو از پاي‌ درآمده‌اند. قاضي‌ دادگاه‌ كرمان‌ كه‌ به‌ پرونده‌ عاملان‌ قتل‌هاي‌ محفلي‌ رسيدگي‌ مي‌كند، به‌ خبرنگار اعزامي‌ »اعتماد« گفت‌:»براي‌ دادگاه‌، پرونده‌ قتل‌ پنج‌ زن‌ و مرد مطرح‌ است‌ كه‌ 6 متهم‌ حاضر در دادگاه‌ به‌ ارتكاب‌ اين‌ پنج‌ جنايت‌ اعتراف‌ كرده‌اند.« قاضي‌ دادگاه‌ افزود: از سيزده‌ فقره‌ قتل‌ ديگر اطلاع‌ دارم‌ ولي‌ دادگاه‌ اكنون‌ مسوول‌ رسيدگي‌ به‌ همين‌ 5 فقر قتلي‌ است‌ كه‌ متهمان‌ حاضر در دادگاه‌ به‌ گردن‌ گرفته‌اند. اميري‌تبار، قاضي‌ دادگاه‌ كرمان‌ درباره‌ نحوه‌ رسيدگي‌ به‌ اتهامات‌ 6 عضو باند محفلي‌ گفت‌:اگر به‌ اين‌ پرونده‌ با دقت‌ كامل‌ رسيدگي‌ نشود و مجازات‌ قانوني‌ براي‌ متهمان‌ تعيين‌ نگردد، پرونده‌ براي‌ هميشه‌ براي‌ افكار عمومي‌ مفتوح‌ باقي‌ مي‌ماند و هيچگاه‌ مختومه‌ نخواهد شد. قاضي‌ دادگاه‌ به‌ غيرعلني‌ بودن‌ جلسات‌ محاكمه‌ اعضاي‌ باند اشاره‌ كرد و گفت‌: چون‌ در پرونده‌ اتهاماتي‌ درباره‌ مسائل‌ نامشروع‌ وجود دارد، بنابراين‌ بخاطر اينكه‌ احتمال‌ حضور خانم‌ها در جلسه‌ وجود داشت‌، بنا به‌ مصالح‌ اخلاقي‌، جلسات‌ دادگاه‌ مي‌بايست‌ غيرعلني‌ برگزار مي‌شد. به‌ گزارش‌ مرجان‌ لقايي‌، خبرنگار اعزامي‌ »اعتماد« به‌ كرمان‌، قرار است‌ راي‌ دادگاه‌ درباره‌ متهمان‌ روز سه‌شنبه‌ )پس‌ فردا( اعلام‌ شود. قاضي‌ دادگاه‌ در اين‌ مورد گفت‌: راي‌ دادگاه‌ طبق‌ قوانين‌ مجازات‌ اسلامي‌ صادر شده‌ است‌ و انتظار افكار عمومي‌ از دادگاه‌ اسلامي‌ را برآورده‌ مي‌كند. قاضي‌ دادگاه‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: متهمان‌ حاضر در دادگاه‌ سعي‌ داشتند در پرونده‌ اعمال‌ نفوذ كنند اما با دستور اكيد رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ و رييس‌ كل‌ دادگستري‌ كرمان‌ نتوانستند كاري‌ انجام‌ بدهند و به‌ پرونده‌ بدون‌ هيچ‌ مشكلي‌ رسيدگي‌ شد. قتل‌هاي‌ مشكوك‌ به‌ گزارش‌ خبرنگار اعزامي‌ »اعتماد«، طي‌ يك‌ سال‌ اخير علاوه‌ بر پنج‌ قرباني‌ كه‌ افراد باند محفلي‌ به‌ كشتن‌ آنها اعتراف‌ كرده‌اند، سيزده‌ زن‌ و مرد ديگر در كرمان‌ ربوده‌ شده‌ و يا در خانه‌ها به‌ طرز مرموزي‌ كشته‌ شده‌اند كه‌ پرونده‌هاي‌ آنها گشوده‌ مانده‌ بي‌آنكه‌ عاملان‌ اين‌ جنايات‌ شناسايي‌ شوند. يكي‌ از اين‌ قربانيان‌، جوان‌ 24 ساله‌يي‌ به‌ نام‌ »عليرضا« شيرازي‌ بود كه‌ به‌ همان‌ شيوه‌ افراد باند محفلي‌ ربوده‌ و به‌ قتل‌ رسيده‌ است‌. براساس‌ گزارش‌ به‌ دست‌ آمده‌ ساعت‌ پنج‌ونيم‌ بعدازظهر روز چهارم‌ شهريور ماه‌ سال‌ گذشته‌ چهار نفر با يك‌ پيكان‌ سفيد به‌ منزل‌ »عليرضا شيرازي‌« رفتند و او را همراه‌ خود بردند و چند روز بعد جنازه‌ اين‌ جوان‌ در بيابان‌ پيدا شد. خانواده‌ اين‌ جوان‌ گفتند: پس‌ از ناپديدشدن‌ پسرمان‌ افراد ناشناس‌ دو بار با منزل‌مان‌ تماس‌ گرفتند و گفتند »ما پسرتان‌ را كشتيم‌ و جنازه‌اش‌ را كنار جاده‌ اختيار آباد در نزديكي‌ راه‌ آهن‌ انداختيم‌.« خانواده‌ »عليرضا« هم‌ با اين‌ نشاني‌ به‌ بياباني‌ در نزديكي‌ شهر كرمان‌ رفتند و جنازه‌ او را در حالي‌ پيدا كردند كه‌ بخشي‌ از پيكرش‌ را حيوانات‌ خورده‌ بودند. به‌ گفته‌ پزشكان‌ قانوني‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ هيچ‌ اؤري‌ از ضربات‌ چاقو بر بدن‌ مقتول‌ ديده‌ نمي‌شد، به‌ نظر مي‌رسد كه‌ او را خفه‌ كرده‌اند. زن‌ ميانسالي‌ به‌ نام‌ زيبا شاهدوستي‌ يكي‌ ديگر از سيزده‌ قرباني‌ است‌ كه‌ افراد ناشناس‌ او را هم‌ در خانه‌اش‌ خفه‌ كرده‌ و سپس‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ آؤار جنايت‌، خانه‌ را به‌ آتش‌ كشيده‌اند. همسايگان‌ مي‌گويند: سرنشينان‌ يك‌ پيكان‌ سفيدرنگ‌ كه‌ چهار نفر بودند، به‌ بهانه‌ اجاره‌ كردن‌ يكي‌ از اتاق‌هاي‌ منزل‌ اين‌ زن‌ به‌ ديدنش‌ رفته‌اند و پس‌ از زدن‌ زنگ‌، صاحبخانه‌ در را به‌ روي‌ آنها باز كرده‌ است‌. همسايگان‌ گفته‌اند: پس‌ از چند دقيقه‌ متوجه‌ شديم‌ كه‌ دود غليظي‌ از خانه‌ اين‌ زن‌ بلند شده‌ است‌. چند تن‌ از همسايگان‌ وقتي‌ وارد خانه‌ شده‌اند، جنازه‌ زن‌ را ديده‌اند كه‌ كف‌ اتاق‌ افتاده‌ است‌. پزشكان‌ هم‌ نظر دادند كه‌ اين‌ زن‌ را خفه‌ كرده‌اند. علي‌ گواشيري‌، 25 ساله‌، يكي‌ ديگر از سيزده‌ قرباني‌ است‌ كه‌ سال‌ گذشته‌ توسط‌ افرادي‌ در خانه‌اش‌ كشته‌ شد. گزارش‌ها نشان‌ مي‌دهد كه‌ از خانه‌ هيچكدام‌ از اين‌ سيزده‌ قرباني‌ سرقتي‌ انجام‌ نگرفته‌ است‌. يكي‌ ديگر از قربانيان‌ قتل‌هاي‌ كرمان‌ علي‌ موسي‌ پور عسگري‌ 50 ساله‌ است‌ كه‌ جسدش‌ در تاريخ‌ 6 شهريور ماه‌ سال‌ 81 در بيابان‌هاي‌ اطراف‌ كرمان‌ در حالي‌ پيدا شد كه‌ نيمي‌ از بدنش‌ را حيوانات‌ خورده‌ بودند. به‌ گفته‌ خانواده‌ مقتول‌ اوايل‌ شهريور ماه‌ سرنشينان‌ يك‌ پيكان‌ سفيد رنگ‌ به‌ درخانه‌ وي‌ آمدند و او را با خود بردند كه‌ ديگر به‌ خانه‌ برنگشت‌ و جسدش‌ يك‌ هفته‌ بعد دربيابان‌ پيدا شد.پدر يكي‌ از مقتولان‌ )به‌ نام‌ علي‌ گواه‌ شيري‌( در مورد قتل‌فرزندش‌ به‌ خبرنگار ما گفت‌: »پسرم‌ در تاريخ‌ اول‌ شهريور ماه‌ سال‌ 81 به‌ قتل‌ رسيد اما ظاهرا قاتلان‌ هنگام‌ فرار يك‌ كاغذ از جيبشان‌ بيرون‌ افتاده‌ بود كه‌ در كنار جسد پسرم‌ پيدا كرديم‌ و روي‌ اين‌ كاغذ يك‌ شماره‌ موبايل‌ و دو شماره‌ تلفن‌ ؤابت‌ نوشته‌ شده‌ بود ،ولي‌ به‌ آن‌ توجهي‌ نكرد. حالا من‌ يك‌ شكايت‌ جديد تنظيم‌ كرده‌ام‌ و مي‌خواهم‌ به‌ نيروي‌ انتظامي‌ تحويل‌ بدهم‌ شايد قاتل‌ پسر من‌ هم‌ يكي‌ از اين‌ 6 نفر باشد. چرا سردار جوركش‌ بركنار شد قاضي‌ پرونده‌ در مورد علت‌ بركناري‌ سردار جوركش‌ نيز به‌ خبرنگار ما گفت‌: با توجه‌ به‌ اينكه‌ از سال‌ گذشته‌ تاكنون‌ ما شاهد 18 قتل‌ در اين‌ شهرستان‌ بوديم‌ و از اين‌ تعداد فقط‌ 5 فقره‌ قتل‌ها كشف‌ و شناسايي‌ شده‌ است‌، نيروي‌ انتظامي‌ اين‌ موضوع‌ را از ضعف‌ عملكرد سردار جوركش‌ دانست‌ و ايشان‌ را از سمت‌ خود بركنار كرد. همانگونه‌ كه‌ در شماره‌هاي‌ گذشته‌ نوشتيم‌، سردار جوركش‌، فرمانده‌ سابق‌ نيروي‌ انتظامي‌ كرمان‌ در جريان‌ طرح‌ جنايات‌ اعضاي‌ باند محفلي‌ بركنار شده‌ بود. گفته‌ مي‌شد وي‌ حاضر به‌ افشاي‌ فعاليت‌ باند است‌ ولي‌ با مخالفت‌ برخي‌ از مسوولان‌ روبرو شده‌ است‌.اما همانگونه‌ كه‌ مي‌خوانيد قاضي‌ دادگاه‌ اين‌ موضوع‌ را شايعه‌ مي‌داند و تكذيب‌ مي‌كند.

تکمیلی(1386/1/26): تبرئه قاتلان جنایتکار قتلهای محفلی کرمان



........................................................................................

Friday, May 09, 2003

٭
چرا خاتمی و مجلس در برابر قتل های زنجيره ای کرمان سکوت کرده اند؟
از هفته نامه اينترنتي ميهن http://www.mihan.net/62/mihan-62-24.htm

کشتن وحشيانه جوانان توسط جوخه های اعدام وابسته به نيروهای مسلح رژيم در شهر کرمان حادثه تکان دهنده ای است که نظير آن امروز در هيچ جای دنيا بجز درايران اتفاق نمی افتد.
مشتی جنايتکار که خود را فدائيان و رهروان ولايت مطلقه فقيه می دانند و در نهادهايی چون بسيج و سپاه پاسداران ونيروهای انتظامی عضويت دارند وتوسط مسئوولان و معلمان عقيدتی سياسی رژيم تربيت شده اند، جوانان را می ربايند، تکه تکه می کنند و پس از شکنجه های وحشيانه نيمه جان به گور می سپارند. اما دربرابر همه اين فجايع، سران رژيم ازهردو جناح سکوت می کنند. انگار که يک امر عادی رخ داده است. به راستی اين سکوت ننگين به چه معنی است؟
محمد خاتمی پس از قتل های زنجيره ای پائيز ۷۷ وعده داده بود که برای هميشه اين غده سرطانی را از اندام نظام پاک خواهد کرد. امروزاو به جای آن که در برابر اين فجايع لب به سخن بگشايد مدام همان حرفهايی را از زبان جاری می کند که شش سال است تکرار می شود بدون آن که کسی حتی خود وی آن را جدی بگيرد: آزادی خوب است، "آزادی بدون قانون هرج و مرج است". "دين و آزادی با هم سازگارند". "نظام مقدس ما بردو پايه دين و آزادی مستقر است" و...
نمايندگان به اصطلاح اصلاح طلب مجلس نيز اکثرا به يک خاتمی کوچکتر تبديل شده اند و در برابر همه اين فجايع سکوت و تسليم پيشه کرده اند.
آيا برای خاتمی و اين نمايندگان، فاجعه قتل های زنجيره ای کرمان که ممکن است در هرکجای ايران تکرار شود ارزش يک اعتراض و پيگيری را ندارد؟ آيا در عمق ضمير اين آقايان هم اين تفکر وجود دارد که جان مشتی جوان بد "حجاب" و يا "غرب زده" ارزش آن را ندارد که وقت دولت و مجلس به آن اختصاص داده شود؟
چه خطری برای مملکت ما بزرگتر از اين می تواند تصور شود که نيروهای مسلح حکومت که بايد پاسدار امنيت و آرامش مردم باشند به شبکه های آدم کشی و جنايت تبديل شوند و فرزندان مردم را بدزدند و قطعه قطعه کنند و بالاترين مقامات رژيم نيز از آنان حمايت نمايند. و به راستی مردم ايران بالاخره چگونه بايد از شر اين جنايتکاران حاکم خلاص شوند؟
محمد خاتمی، که با شعارهای فريبنده ای مثل گفتگوی تمدن ها و فوايد آزادی و قانون مدام چهره کريه اين نظام را آرايش می کند و وقت و بی وقت از " رهبر معظم" ستايش می کند، برای پيگيری پرونده قتل های زنجيره ای کرمان و معرفی مسببان واقعی اين فجايع تاکنون چه کرده است؟ چرا حداقل " رهبر معظم " را وادار نمی کند که صريحا اين فجايع را محکوم نمايد؟
چه وظيفه ای مهم تر از پرداختن به علل اين فجايع دربرابر خاتمی و مجلس وجود دارد که آنان را به سکوت واداشته است؟
خاتمی و نمايندگان مجلس چه بخواهند و چه نخواهند تا زمانی که بر صندلی های مسئوليت خود تکيه دارند در اين فجايع که توسط اعضای نيروهای مسلح و با سوء استفاده از امکانات دولتی و در دفاع از ارزشهای جمهوری اسلامی و ولايت فقيه رخ می دهد مسوولند و روزی خواهد رسيد که بايد درباره سکوت و مماشات خود در برابر همه اين فجايع پاسخ دهند. دختران و پسران جوانی که در کرمان به قتل رسيدند، شايد از زمره ميليونها جوانی بودند که زمانی با يک دنيا اميد به بهبود اوضاع به خاتمی و نمايندگان کنونی مجلس رای دادند. به راستی آنها در لحظه ای که به دست سربازان گمنام امام زمان به قتل می رسيدند نسبت به خاتمی، مجلس و سرنوشت رايی که به صندوقها ريختند چه فکر می کردند؟ آقايان بی عرضگی و بی لياقتی هم حدی دارد. شما که نه شجاعت خطر کردن را داريد و نه درايت آن را داريد که گرهی را از مسايل اين ملت بگشائيد برای چه از مسووليت هايتان استعفا نمی دهيد؟ آيا می دانيد که مردم درباره شما امروز چه قضاوتی پيدا کرده اند؟ بنابه گزارش يکی از همکاران "ميهن" از کرمان مردم اين شهر می گويند فدائيان خامنه ای اين جنايات را انجام می دهند، اما اصلاح طلبان هم با سکوت در برابر اين فجايع به مردم خيانت می کنند. برخی از جوانانی که به اصلاح طلبان رای داده اند پس از ماجرای قتل های زنجيره ای و سکوت اصلاح طلبان می گويند اين رژيم دو جناح دارد جناح جنايتکار و جناح خيانتکار! آقايان اصلاح طلب آيا می دانيد با رای مردم و اعتماد مردم چه کرده ايد؟ بترسيد از روزی که جنايات باند فاشيستی حاکم و مماشات شما همه را خشک و تر در خود بسوزاند.

تکمیلی(1386/1/26): تبرئه قاتلان جنایتکار قتلهای محفلی کرمان



........................................................................................

Tuesday, May 06, 2003

٭
ناگفته هاي پرونده قتلهاي محفلي (قتل 5 تن) در شهر کرمان

بگذاريد سردار جورکش، فرمانده سابق نيروي انتظامي کرمان که در ارتباط با پرونده باند محفلي کرمان برکنار شده ناگفته ها را بگويد!

قاضي اميري تبار رئيس شعبه 9 دادگستري کرمان يا کذابي احمق است و شعور 70 ميليون ايراني را به مسخره گرفته و يا خود ابلهي است که لياقت تکيه زدن بر مقام قاضي را ندارد. من قاضي نيستم و از مسائل جنايي هيچ سر در نمي آورم. ولي مضحک بودن داستان آقاي اميري تبار برايم بسيار واضح است! بياييد قدري در داستان گفته شده توسط ايشان تامل کنيم تا به حقيقت ماجرا دست يابيم...

لينک اصلي صحبت هاي آقاي اميري تبار از سايت حادثه و روزنامه اعتماد
به گفته قاضي‌ دادگاه‌ كرمان، آقاي اميري تبار قاتلين‌ قتل‌ دوم‌ را در اواخر شهريور 81 انجام داده اند و پس از انجام قتل موبايل‌ و موتور مقتول‌ را برداشتند‌ تا از آنها براي‌ كارهايشان‌ استفاده‌ كنند‌. همچنين در قتل چهارم و پنجم قاتلين پس از کشتن محمدرضاو شهره موبايل‌ محمدرضا را برداشته اند و از آن استفاده کرده اند‌.

1 - تماسهاي برقرار شده از موبايل قربانيان
نگارنده از کم و کيف ماجراهاي جنايي اطلاع دقيقي ندارد، ولي در همان حد اندک شنيده که بطور معمول در صورت وقوع اينگونه موارد و بلافاصله پس از اطلاع نيروي انتظامي شماره تلفن موبايل مقتولين و يا گمشدگان مورد کنترل قرار گرفته و تمام تماسها کنترل خواهد شد و با توجه به ديجيتال بودن مراکز تلفن همراه و امکان پرينت تمامي شماره هاي گرفته شده با اولين تماس انجام شده توسط ربايندگان موبايل، شماره تماس و مکان فرد تلفن شده قابل رديابيست!!!
در حاليکه آقاي اميري تبار فرموده اند اينکار انجام نشده و قاتلان بدون اينکه کوچکترين رديابي بشوند بيش از 2000 تماس از موبايلهاي قربانيان داشته اند!
ايشان فرموده اند:"پس از بازجويي از فرد ششم که از دست قاتلان نجات يافته متوجه‌ شديم‌ چند تن‌ از ربايندگان‌ همراه‌ خود موبايل‌ داشته‌اند و حدس‌ زديم‌ اين‌ موبايل‌ها متعلق‌ به‌ قربانيان‌ است‌ بنابراين‌ بعد از استعلام‌ از مخابرات‌ تهران‌ و گرفتن‌ پرينت‌ تماس‌هايي‌ كه‌ با شماره‌ موبايل‌هاي‌ مقتولان‌ گرفته‌ شده‌ بود، متوجه‌ شديم‌ بيش‌ از 2 هزار تماس‌ تلفني‌ با اين‌ موبايل‌ها انجام‌ شده‌ كه‌ بيشتر آنها با مركز كنترل‌ فرماندهي‌ ناجا و با شخصي‌ به‌ نام‌ محمد حمزه‌ مصطفوي‌ بوده‌ است‌"
آيا واقعا نحوه برخورد کاراگاهان نخبه و زيرک آگاهي در مواجهه با چنين مواردي بدين صورت است که گمان ميدارند موبايل مقتولين و يا گمشدگان دچار امداد غيبي شده است و براستي تنها با ديدن موبايل در دست قاتلان ميتوان شک کرد که اين موبايلها همان موبايل مقتولين و يا گمشدگان بوده است؟!!!!

2 - فرار هادي مقتول بالقوه ششم

آقاي اميري تبار فرموده اند: "هادي‌ پس‌ از آزادي‌ از دست‌ گروه‌ به‌ دادگاه‌ احضار و او را تحت‌ بازجويي‌ قرار داديم‌ و سرنخ‌هايي‌ درباره‌ گروه‌ به‌ دست‌ آورديم‌ و بعد از بيرون‌ آوردن‌ پيشينه‌ هادي‌ متوجه‌ شديم‌ خود او به‌ اتهام‌ قتل‌ برادرزنش‌ تحت‌ تعقيب‌ است‌، به‌ همين‌ دليل‌ وي‌ را بازداشت‌ كرديم‌، اما او موفق‌ به‌ فرار شد و در حال‌ حاضر ماموران‌ به‌ دنبال‌ اين‌ جوان‌ فراري‌ هستند"

هادي در مواجهه با قاتلان چه ديده و يا چه شنيده که حضورش در دادگاه مشکل آفرين خواهد بود! آيا او پس از دستگيري توسط نيروي انتظامي به علت داشتن اطلاعات خاص راجع به آمرين قتلها، تعداد قاتلين و چگونگي قتلها سربه نيست شده و يا نيروي انتظامي بدين اندازه بي عرضه ميباشد که قاتلين (گفته شده هادي به‌ اتهام‌ قتل‌ برادرزنش‌ تحت‌ تعقيب‌ است‌) بدين راحتي از چنگ آنها فرار ميکنند؟!!!!

3- برکناري مشکوک سردار جورکش و اظهارات ايشان در مورد داشتن ناگفته ها در مورد اين پرونده

آقاي اميري تبار، قاضي‌ دادگاه‌ كرمان فرموده اند که بركناري‌ سردار جوركش‌، فرمانده‌ سابق‌ نيروي‌ انتظامي‌ كرمان‌ هيچ‌ ربطي‌ به‌ اين‌ پرونده‌ نداشته است و ايشان هيچ‌ اطلاعاتي‌ در خصوص‌ اين‌ پرونده‌ نداشت‌ كه‌ در اختيار مردم‌ قرار دهد و تمامي‌ حرفهاي‌ ايشان‌ را تكذيب‌ مي‌كنم‌. اين در حاليست که سردار جوركش‌ پس‌ از دستگيري‌ اعضاي‌ اين‌ باند، اعلام‌ كرده‌ بود ناگفته‌هاي‌ زيادي‌ دارد و حاضر به‌ مناظره‌ با رييس‌ كل‌ دادگستري‌ كرمان‌ است‌.
تکذيب بچه گانه حرفهاي سردار جورکش توسط قاضي اميرتبار بسيار مضحک است. در همان کشوري که در صورت وقوع جرم همسايگان مجرم نيز احضار شده و آنقدر بازجويي ميشوند که بالاخره چيزي يادشان بيايد، بدين گونه به صحبتهاي فرمانده نيروي انتظامي بي توجهي ميشود و گفته ميشود که ايشان حتما چيزي براي گفتن ندارد و حرفهايش کذب محض است!

جمع سه مورد فوق نشاندهنده اين است که آمرين و عامليني پشت پرده اين قتلها موجودند که حضورشان به منفعت آقاي اميري تبار و دادگاه کرمان نيست!!!
کليد بخشي از اين گنجينه اطلاعات در دست سردار جوکش و کليد قفلي ديگر از آن در دست هادي، مقتول بالقوه ششم است.

در همين باره:داستان قتل رضا و شهره (زوج متاهل) به وسيله بسيجيان پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا


خبر تکمیلی(1386/1/26): تبرئه قاتلان جنایتکار قتلهای محفلی کرمان





٭
بر اساس داستان قتل محمدرضا و شهره (زوج متاهل) به وسيله بسيجيان پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا
بر اساس خبر:
قتل زوج جوان و سه تن ديگر توسط گروه 6 نفره بسيجيان پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا به دليل مبارزه با فساد در کرمان!!!
لينک اصلي خبر

رضا آنروز صبح زودتر از هميشه از خواب بيدار شد. خيلي خوشحال بود. خود را خوشبخت احساس ميکرد و به داشتن نامزدي چون شهره به خود ميباليد. قبل از هر کاري با شهره تماس گرفت. او از خواب بيدار شد. رضا به او گفت که امروز ميخواهد براي اولين بار خانه مشترکشان را به شهره نشان بدهد. قرار شد بعد از شرکت به منزل شهره برود و با او و مادرش به ديدن کلبه عشقشان بروند. رضا سر از پا نميشناخت. احساس استقلال تمام وجودش را قلقلک ميداد. آنروز صبح حاضر شدنش بيش از هميشه طول کشيد. چند بار لباس خود را پوشيد و خود را برانداز کرد و منصرف شد... در آخر هم با کمک خواهرش کت و شلوار طوسي رنگي را که شهره برايش به مناسبت روز تولدش خريده بود انتخاب کرد و به سمت در دويد. به بيرون منزل که رسيد پژو سفيد روبروي در به او يادآوري کرد که بايد عصر به دنبال شهره برود. رفت و از پدرش سوئيچ ماشين را به امانت گرفت. از توي اتاق نوار موسيقي نيما را که شهره دوست داشت رو هم برداشت و به سمت در دويد. در تمام مدت در شرکت به فکر اين بود که آيا آن خانه کوچک براي شهره جذاب خواهد بود. کوچک بودن خانه براي او اهميتي نداشت. او دوست داشت هر چه زودتر چراغ عشق کلبه جديدشان چراغان شود. بعد از اتمام ساعت کار به گلفروشي روبروي شرکت رفت و دو شاخه گل روز و يک شاخه گل مريم برداشت و از گلفروش خواست آنرا با تور صورتي و روبان قرمز بپيچد. گلفروش بيرون مغازه را آبپاشي کرده بود و چند صفحه بزرگ روزنامه کيهان را جلوي در پهن کرده بود که مردم پاي خود را با آن تميز کنند. زمانيکه گلفروش مشغول پيچيدن گل بود چشمش به تيتر سمت چپ روزنامه کيهان افتاد که در آن از قول مصباح يزدي نوشته بود که امر به معروف و نهي از منکر از نماز واجبتر است. گلفروش او را صدا زد: "آقا بفرماييد، عروس پسند شده، مبارکه انشاا..". راست ميگفت. دسته گل خيلي زيبا شده بود. رضا گل را کرفت و پس از تشکر و پرداخت 1200 تومان پول شتابان به منزل شهره رفت.
شهره از پنجره ماشين باباي رضا را که از سر کوچه پيچيد شناخت و به سمت در دويد. او خوشگلتر از هميشه شده بود. مانتوي جديد شيري، روسري زيبا با گلهاي صورتي و کفشهاي پاشنه بلند سفيد با دو رگه مشکي. آرايش متيني هم به صورت داشت. يک قرآن کوچک هم در دستش بود. شهره گفت که مامان گفته دفعه اول خودتون بريد، بعدا من و بابا هم ميايم و گفت که يه آينه کوچک و قرآن تو دستش هم رو آورده که تو خونه کوچکشون بگذارند. رضا لبخندي زد و به سمت منزل نو براه افتاد. سر خيابان سوم ايست بازرسي بود. پسر بچه اي که سعي کرده بود با دو سال جمع کردن موهاي صورتش و قهر کردن با تيغ و آينه بگه که بزرگ شده و ريش در آورده با علامت بهشون گفت بايستند. رضا ترمز کرد. دو جوان ديگر هم جلو آمدند.
"خانم صورتتو پاک کن"
صورت شهره از خجالت سرخ شد.
رضا: "مشکلي پيش اومده؟"
"حرف نزن، کارت شناسايي، کارت ماشين، گواهينامه"
رضا کارت ماشين و گواهينامه را داد. پسرک نگاهي به اسم روي کارت انداخت و چشمانش برق وحشيانه اي زد.
"برو سيد رو صدا کن، خودشه"
شخص ديگري که به نظر مسنتر مينمود نزديک شد.
"خانم چه نسبتي با شما دارند؟"
رضا: "نامزدمه"
"نامزدته! يه نامزدي برات بسازم تا ديگه دروغ نگي، خانم شما بشين عقب"
رضا: "آقا مشکليه زنگ بزنيد منزل، اين موبايل من، زنگ بزنيد بپرسيد"
"بده به من اين ماسماسکو! ميريم پاسگاه معلوم ميشه!"
رضا: "آقا به خدا نامزدمه، سه ماهه عقد کرديم. يه ماه ديگه عروسيمونه"
"حرف نزن، معلوم ميشه! (خطاب به شهره همراه با باز کردن در) بروبشين عقب. (خطاب به بقيه) بچه ها بياين"
سيد جلو کنار رضا نشست و پسرک اولي عقب ماشين کنار شهره سوار شد. چهار نفر ديگر هم رو دو موتور هوندا پريدند و موتورها را روشن کردند.
"راه بيفت بريم پاسگاه"
رضا به ناچار راه افتاد. گمان ميکرد پس از رسيدن به پاسگاه و تماس با منزل همه چيز تمام ميشود. شهره از عصبانيت در عقب ماشين اشک ميريخت.
مسيري که سردسته بسيج به رضا نشان ميداد مسير پاسگاه نبود. ولي رضا هيچ گمان نميکرد که اين بسيجيان مجري نظم عمومي قصد اعدام بدون محاکمه آنها را داشته باشند. شهره شک کرده بود ولي جرات اعتراض نداشت. يکدفعه رضا متوجه اسلحه در دست حمزه شد. حمزه اسلحه را کنار کمر او گذاشت!
"تندتر برو بچه قرتي"
شهره جيغ زد. پسرک بسيجي سر شهره را به پايين برد و با تمام قدرتش با مشت به کمر شهره زد.
رضا در حاليکه از تو آينه به دو موتور هوندا که از دو طرف تعقيبشون ميکردند نگاه ميکرد، با التماس گفت: "به جون مادرم نامزدمه! تورو خدا"
"خفه شو بپيچ تو باغ"
رضا بناچار درون باغ پيچيد.
شهره در حاليکه سعي ميکرد بلند گريه نکنه اشک ميريخت.
"همينجا وايسا و برو پايين، (خطاب به پسرک بسيجي) اون آشغال رو هم بکش بيرون"
رضا فکر ميکرد کتک مفصلي در انتظارشونه! نظير اين اتفاق براي يکي از بچه هاي محلشون و دوست دخترش افتاده بود! از ماشين پياده شد. پسرک شهره را هم از ماشين بيرون کشيد. موتوري ها هم موتورها رو پاک کردند و پياده شدند! زبان شهره از ترس بند آمده بود و به سختي به روي پاي خود مي ايستاد.....
موتوري ها هم نگاه عجيبي به او ميکردند که او را سخت مشمئز ميکرد.
سيد: "بسم اله الرحمن الرحيم! بنا به گزارش رسيده شما به علت داشتن رابطه نامشروع و زنا ام الفساد جامعه اسلامي هستيد و ما به حکم خدا و قرآن وظيفه داريم دستورات اسلام رو اجرا کنيم."
شهره گريه کنان داد زد: "خداااااااااااااااااا.... بس کنيد! شوهرمه"
رضا گفت: "تو رو قرآن يه زنگ بزنيد خونه مادرش، موبايل منم که دستتونه"
سيد: "خفه شو، بچه ها عمليات... لا اله ال اله. خدايا قبول کن"
هر 6 نفر لا اله ال اله گفتند و به رضا و شهره حمله ور شدند. اولين مشت به صورت شهره خورد. پاهاي رضا با ديدن اون صحنه سست شد و سيد و سه تا از بچه ها با لگد به جان او افتادند. دو نفر ديگه هم شهره رو به باد کتک گرفته بودند. خون از بيني شهره براه افتاد و گلهاي صورتي روسري اش را سرخ کرد. دو بسيجي دستان او را گرفتند و به سمت چاله اي پر از گل و آب کشاندند. چشمان شهره رضا را ميجست. رضا زير مشت و لگد داد ميزد تورو خدا شهره رو نزنيد... شهره شهره... دو بسيجي صورت شهره را درون لجنهاي درون چاله فرو کردند و پا را بر گردنش گذاشتند. شهره خانه کوچکشان را تجسم ميکرد و جان ميداد. فهميد که ديگر همه چيز تمام است. دوست داشت در اين لحظات آخر ميتوانست قرآني را که براي گذاشتن در منزل تازه برداشته بود از درون ماشين برداشته و به آغوش بگيرد. دو جوان بسيجي يا حسين يا حسين ميگفتند و با خوشحالي نظاره گر جان دادن شهره بودند. رضا در حاليکه غرق خون بود و هنوز کتک ميخورد با تعجب به شهره نگاه ميکرد. چشمان خود را ميفشرد تا از خواب بيدار شود. باور نميکرد خدايي باشد و زجر اين دو جوان عاشق را ببيند و فقط نگاه کند. بي اختيار جمله اي بر ذهنش گذشت: "عجب صبري خدا دارد". در همان لحظه شهره تکان شديدي خورد و رضا نور عظيمي را در بالاي سر او ديد. دو جوان بسيجي پس از اطمينان از مرگ شهره فرياد مستانه ديگري کشيدند و يا حسين ديگري گفتند و به سمت رضا دويدند. دو لگد به پهلوي رضا کوبيدند و دستان رضا را گرفتند و به همراه چهار نفر ديگر او را به سمت شهره و چاله آب کشيدند. رضا به شهره نگاه ميکرد و خوشحال بود که به او نزديک ميشود. وقتي بدن رضا به کنار چاله و جسد شهره رسيد شش بسيجي پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولاي شهر کرمان لگدهاي ديگري به صورت او زدند و سر او را با لگد به درون لجنها فرو دادند. دست رضا دستهاي شهره را جستجو ميکرد. صداي يا حسين بسيحيان از زير لجنها هم شنيده ميشد. رضا در حاليکه لجنها به درون ششهاي او نفوذ ميکردند دستان شهره را يافت. دستان شهره هنوز گرم بودند. دوست داشت که ميتوانست براي اولين بار شهره را بغل کند و از اينکه نتوانسته در مقابل اين وحشيان از او حمايت کند از او دلجويي نمايد. ولي پوتين سربازي سيد و دوبسيجي ديگر بر کمرش سنگيني ميکرد. احساس کرد که بازوانش هم شکسته و تواني ندارد. دستان شهره را سخت فشرد و در حاليکه داشت به اتاقشان در هتل آزادي مشهد مي انديشيد تکان سختي خورد. به شهره قول داده بود بعد از عروسي او را به ديدار امام رضا ببرد. سيد يا حسين ديگري گفت و لگد ديگري به کمر رضا زد. رضا تکان ديگري خورد و دستان شهره در دستانش سست شد.

اين داستان بر اساس ماجراي واقعي قتل دو جوان بيگناه در کرمان است. دو فقره از سري ديگري از قتلهاي زنجيره اي که تا کنون مشخص شده شامل سه فقره قتل ديگر هم هست.
زنده به گور کردن مصيب افشاري
خفه کردن محسن کمالي
سنگسار جميله اميراسماعيلي
آري، باز هم تعصب کورکورانه... باز هم توحش...باز هم تجاوز به جان مردم به نام اسلام و با اذن مراجع تقليدي که از دين به چيزي به جز دخول و لواط و بول و حيض و جنابت و غسل نمي انديشند!!!
در جاييکه سعيد عسگر و دوستان او وجدان عمومي را به مسخره ميگيرند و با پوزخندي اعلام ميدارند که زحمت شليک گلوله به سعيد حجاريان و زمينگير کردن او را کشيده اند، براي تنبيه مرد تعميرکار ويدئو به او حمله کرده اند و مريم متقي را به بهانه پاک کردن جامعه به قتل رساندند و با وجود همه اين اعترافات بعد از چند سال آزادانه ميگردند، قد علم کردن دوباره مدافعين دروغين ناموس اجتماعي امري طبيعيست. در جاييکه حسين شريعتمداري سعيد حنايي را که مرتکب تجاوز و قتل چندين زن بيگناه شده بود را تحسين ميکند و مسئولين دادگستري با او عکس يادگاري ميگيرند بايد باز منتظر حادثه هاي اينچنيني بود...
اول تهران سعيد عسگر و گروه بسيج شهر ري!
دوم مشهد و سعيد حنايي
سوم کرمان و محمد حمزه و بسيجيان پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ علي‌اصغر مولا...
و چهارم و پنجم و ششم و ....
اين جنايات به همين چند فقره محدود نميشود...
بزودي جامعه شاهد بدار آويختن محمد حمزه و يا فردي از دارو دسته او خواهد بود... نويسنده اين مطلب با اعدام او مخالف نيست... اعدام حق او و تمام کسانيست که به حرفهاي وعاظ دروغين اسلام باور دارند...
اما! اما براستي با تئوري پردازان خشونت چه ميکنيد... با مصباح يزدي چه ميکنيد؟ با حسين شريعتمداري چه ميکنيد؟؟؟ با جنتي چه ميکنيد؟
ميگذاريد تا کلام وحشيانه آنها مشوق دسته ديگري از ابلهان باشد... بياييد و مصيبتهاي ايران را از ريشه درمان کنيد!!!
به خدا قسم شما بیشتر از حمزه و سعید حنایی و سعید عسگر مسئولید.!
کمي به خود بياييد... اگر به روز قيامت اعتقاد نداريد حداقل ايمان بياوريد که شما هم انسانيد و اگر انسان نيستيد شما را به شرف حيوانيتان قسم ميدهم از دخالت در جامعه بشري باز ايستيد!!!

در همين باره:"ناگفته هاي پرونده قتلهاي محفلي (قتل 5 تن) شهر کرمان"

خبر تکمیلی(1386/1/26): تبرئه قاتلان جنایتکار قتلهای محفلی کرمان



........................................................................................

Monday, May 05, 2003

٭
سخنگوي دولت: درآمد هر ايراني در مقايسه با سال 56 به يك دوازدهم كاهش يافته است

از اين منبع

سخنگوي دولت گفت: با در نظر داشتن ثبات نرخ تورم در سال‌هاي اخير درآمد هر ايراني در مقايسه با سال 56 به يك دوازدهم كاهش يافته است كه اگر اين رقم ادامه يابد، دولت در چند سال آينده قدرت بودجه‌بندي و اداره‌ي كشور را ندارد و بايد به سوي استفاده از منابع نو حركت كند.



........................................................................................

Friday, May 02, 2003

٭
جک روز:

جلال آل‏احمد
جواد گفت: اين جلال آل‏احمد كه هي ازش تعريف مي‏كنن فقط يه كتاب خوب نوشته، اونم بوف‏كوره.
يكي گفت: بوف‏كور مال صادق هدايته.
جواد گفت: ديگه بدتر، يه كتاب خوب داره اونم صادق هدايت براش نوشته.





........................................................................................

Thursday, May 01, 2003

٭
نامه ابراهيم نبوي به خاتمي:
متن کامل در آدرس: http://news.gooya.com/2003/04/30/3004-ff-01.php

جناب آقای خاتمی
آنچه می نويسم نه يک نامه سرگشاده به قصد افشاگری چيزی است و نه قصد دارم شما را برای کاری که نمی توانيد بکنيد تحت فشار بگذارم، فقط يک درددل است که جز شما کسی را پيدا نکردم که قابل باشد تا بتوان با او حرف زد. امروزه روزی است که بهترين دوست من- سينا مطلبی- در بازداشت است. بازداشتگاهی غيرقانونی، غيرمسوول و غيرانسانی بازداشت او را عهده دار بوده است و مثل بيش از ۵۰-۴۰ نفر از هنرمندان و روشنفکران در طول دو سال گذشته به دليل پرونده ای واهی در حال تحمل زندان است. حداقل دو يا سه بار پای من هم به اين پرونده کشيده شد و برخوردهای خشن و غيرمنطقی بازجوی اصلی اين پرونده را ديدم و چون دوست نداشتم دچار مشکل شوم در مورد آن حرفی نزدم، چون من هم اگرچه يزدی نيستم، ولی مثل شما از دعوا کمی می ترسم.

در اين پنج سال، چند باری به سفر بلاد فرنگ رفته ام. هميشه وقتی هواپيما از فرودگاه مهرآباد – که ظاهرا مکان مهرو محبت است- بلند می شود احساس راحتی می کنم و وقتی برای بازگشت به وطن سوار ايران اير می شوم قلبم تير می کشد. وقتی وارد آسمان ايران می شوم اضطراب شروع می شود. تمام دردهای عصبی و بحران های روحی سراغم می آيد و از اول شروع می شود به آزار کشيدن. چه بايد بکنيم؟ الان يک ماهی است که از وحشت و ترس به اروپا آمده ام. آقای عزيز! می ترسم. چه کنم؟ به من می گويند که يکی از پرکارترين نويسندگان سالهای اخير ايران و جزو طنزنويسان مهم کشور هستم. حداقل اين است که در سالهای اخير سه سال پشت سرهم جايزه بهترين طنزنويس کشور را گرفته ام. اما می ترسم در ايران بمانم و بنويسم. می ترسم. می فهميد؟ وقتی بازجوی نيروی انتظامی از من می خواهد آنچه در مورد مشارکت و رضا خاتمی و تاج زاده و نمايندگان مجلس می دانم بنويسم وحشت می کنم. می خواهند آدم را به لجن تبديل کنند. بيشتر از اين نمی توانم به لجن کشيده شوم. رذالت هم حدی دارد. بالاخره حداقلی از شرافت وجود دارد که از آن نمی توان عدول کرد و تازه، مگر ما چه کار کرده ايم؟ من نويسنده ادبيات و فرهنگ هستم، نه رهبر سياسی. چرا بايد هميشه در ترس و وحشت زندگی کنم؟

آقای خاتمی!
سينا مطلبی يکی از پاک ترين و شريف ترين فرزندان اين کشور است. نه فقط او، بلکه اکثر بچه های نويسنده در روزنامه ها و اينترنت از اکثر مديران کشور و آقايان واعظ و روحانی پاکدامن تر و شريف تراند.
در سنت ايرانی اگر کسی برای ما يک لطف کوچک می کرد، تا ما چند برابر آنرا تلافی نمی کرديم احساس رضايت نمی کرديم. استاد! ما به خاطر اصلاحات، بخاطر آزادی، بخاطر دموکراسی بارها زندان رفتيم و عذاب کشيديم. بگذاريد از شما انتظار داشته باشيم که حداقل عصبانی بشويد. سينا مطلبی بارها در دفاع از جنبش اصلاحات مقاله نوشته است. شما به او و به ما مديون هستيد. حداقل کمی عصبانی بشويد و بگذاريد ما بفهميم عصبانی هستيد.
آقای خاتمی!
دختر من با من تلفنی حرف می زند و می گويد که دلش برای من تنگ شده است، اما به من می گويد فعلا به ايران نيا، آخر اين چه مملکتی است که درست کرده ايم؟ ما هم که شده ايم يهودی سرگردان. دو هفته که از ايران بيرون می رويم دلمان تنگ می شود برای ايران و اتاق های بازجويی و سلولهای انفرادی و وقتی به ايران برمی گرديم قصد بيرون رفتن از کشور را می کنيم. ما چه بايد بکنيم؟ می دانيد! وقتی می گويند دوروبری های صدام را آمريکايی ها گرفتند دلم خنک می شود. وقتی می شنوم آمريکايی ها در بغداد قدرت شان را تثبيت می کنند دلم خنک می شود، اين در حالی است که هميشه از زورگويی آمريکا متنفر بودم. ولی بخدا قسم بسياری از رژيم های استبدادی از آمريکا بدترند. حداقل اين است که وقتی آمريکا می آيد در زندگی خصوصی انسان دخالت نمی کند و جلوی آزادی های فردی را نمی گيرد. باور کنيد آزادی فردی از استقلال کشور مهم تر است. در بسياری از رژيم های سياسی استقلال فقط راهی برای اعمال استبداد است.

آقای خاتمی!
از هرچه عکس عظيم و بزرگ است متنفرم. نمی دانم چرا فقط در سوريه و عراق و کره شمالي و ايران و کشورهايی مانند آن آدم عکس های عظيم می بيند. دلم می خواهد تمام اين ديوارهايی که عکس های کاسترو و صدام و کيم جونگ ايل روی آن نقاشی شده توسط تانک های آمريکايی ويران شود. جالب است که دوستان روزنامه کيهان می خواهند صدام حسين را يک بار ديگر در کربلا و نجف احضار روح کنند. آقا جان، تمام شد! شتر مرد، حاجی خلاص! اين مرده به دم هيچ مسيحا نفسی زنده نمی شود. مردم در تمام جاهای دنيا آزادی می خواهند. آزادی شرط اول زندگی انسانی است.
دنيای آينده آنقدر نزديک است که خوشبختانه هيچ کس از شر آن در امان نيست. فقط از شما خواهش می کنم حداقل شرافت ايرانی را در نظر بگيريد و به يکی از کارمندان دفترتان بگوييد که به خانه سينا مطلبی تلفن کنند و به پسر چند ماهه اش اطمينان بدهد که پدرش زودتر به خانه برمی گردد.



........................................................................................

Home