Thursday, February 13, 2003

٭
آخرین خبر از سایت آقای حسین درخشان و سایت رادیو فردا
جمهوري اسلامي فروش گل و كارت تبريك جشن والنتاين، روز عشاق را در ايران ممنوع كرد
نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران سخت‌گيري هاي تازه اي را درباره مراسم روز Valentine آغاز کرده است. طي سال هاي اخير جوانان ايراني چهاردهم فوريه را که در غرب به عنوان روز عشاق شناخته مي شود، گرامي مي دارند.
نيروي انتظامي جمهوري اسلامي براي جلوگيري از اشاعه و گسترش فرهنگ و ارزش هاي غربي فروشگاه ها را از فروختن کارت هاي Valentine و دکوراسيون مخصوص و قرار دادن کالاهايي با اين نام و نشان در ويترين منع کرده است. نيروي انتظامي روز دوشنبه گذشته اين دستور را صادر کرد، پس از آن که مغازه هاي شمال تهران سرشار از هديه ها و کارت هاي روز Valentine شده بود و جوانان شور و اشتياق فراواني را نسبت به اين روز و مراسم آن ابراز کرده بودند. روز Valentine و سنت مبادله هديه ميان دختران و پسران با اخلاقيات محافظه کاران ناسازگار است، آن هم در کشوري که روابط ميان زن و مرد به شدت محدود و مهارشده است. شهاب اميرخاني يک فروشنده در تهران به خبرگزاري اسوشيتدپرس گفته است «لباس شخصي ها تعدادي از دکوراسيون هاي روز Valentine ما را ضبط کردند و بسياري از کارت هاي جذاب Valentine را از ويترين ما برداشتند. آنها هيچ توضيحي ندادند که اين کار را براي چه مي‌کنند». مغازه اميرخاني يکي از مغازه هاي پاساژ قائم در نزديکي ميدان تجريش است که هديه ها و کارت هاي مخصوص Valentine را مي فروشند. آقاي اميرخاني گفته است با وجود آن که وي اين دکوراسيون را جمع کرده و کارت ها را از ويترين اش برداشته اما هنوز جوانان به مغازه او مراجعه مي کنند و خواهان کارت ها و هديه هاي Valentine هستند. مينا دختر هيجده ساله اي که کارت Valentineبراي دوست پسرش خريده نيز گفته است «آنها با عشق و عاطفه مخالف هستند و آنها نمي خواهند ما شاد باشيم چون روز Valentine شادي آفرين است».
----------
البته جای شکرش باقیه که این تعصبات فقط و فقط مخصوص حکومت ایران نیست. تو این مورد هنوز هم یکی-دوتا رقیب داریم. مثلا تو دهلی نو (هند) هم هندوهای تند رو به کارتهای والنتاین اعتراض کرده و یکسری از اونها رو آتش زدند...
-

-



........................................................................................

Wednesday, February 12, 2003

٭
این قسمت رو خودم همش رو از اینور اونور از سایتهای خارجی ترجمه کردم! پس اگه میخواهید تو سایتتون استفاده کنید بگید از سایت منه و لینک سایتم رو هم بدید... ممنون از لطفتون...
-----------------------------------------------------------------------



خوب دیگه! میگند از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است...
-

-
فردا 14 فوریه برابر با 25 بهمن روز عشاق ویا Valentine's Day است و ایرانی ها هم مثل اینکه امسال قراره این موضوع رو جدی بگیرند... یه نگاه به کارت فروشی های خیابان ویلا خبر ازجدی گرفتن این روز میده..
من که هر وقت کلمه عاشق رو میشنوم یاد مش قاسم تو سریال دایی جان ناپلئون می افتم... وقتی داشت عشق رو تفسیر میکرد.. خلاصش اینکه عاشق نشید! مثل هم ولایتی مش قاسم دود میشید میرید هوا!!!
ولی حالا جدی! کسی میدونه فلسفه این روز عشاق چیه؟
-

-
روز عشاق روزیه که در اون مردم با فرستادن کارت تبریک، گل و یا شکلات به همراه یک پیغام عشق علاقشون رو به شخص و یا افراد دیگه نشون میدهند...
داستانهای زیادی درباره علت نامگذاری این روز با نام روز والنتاین وجود داره ولی یکیشون که از بقیه مشهور تره اینه که "سنت والنتاین" یک کشیش رمی در قرن سوم میلادی بود. کلادیوس دوم امپراتور وقت ازدواج رو منع کرده بود. اون میگفت که سربازان متاهل جنگجویان خوبی نیستند. والنتاین فکر میکرد که این کار عادلانه نیست و مراسم ازدواج رو در خفا انجام میداد. کلادیوس که این موضوع رو فهمید دستور داد که والنتاین رو در زندان انداخته و سپس بکشند. کلادیوس به زندان افتاد و در آنجا عاشق دختر کور زندانبان شد. این رابطه در حدی پیش رفت که عشق او و اعتقاد او به پروردگار باعث بازگشت بینایی دختر زندانبان شد.
روز 14 فوریه که والنتاین رو برای اعدام میبردند اون نامه ای نوشت و چون اسمش والنتاین بود، در آخر نامه نوشت "از طرف والنتاین تو" (From your Valentine). از اون به بعد کلمه والنتاین جای خود را بمعنی عاشق در فرهنگ زبان باز کرد.
اولین پیغام والنتاین پس از آن شعری از طرف چارلز (Charles)، از اشرافزادگان اورلئون (orleans) برای همسرش در سال 1415 میلادیه. او در جنگ "آگینکورت" (Agincourt) دستگیر شده بود و در زندانی در برج لندن در انتظار اعدام بود. در آن زمان او شعری به همسرش نوشت و کلمه والنتاین را در آن بکار برد. ولی روز والنتاین تا قرن 17 میلادی هنوز روزی ناشناخته بود. در قرن 18 نوشتن پیغامهای ابراز محبت و ارسال آن بصورت معمول در آمد. سپس کارتهای آماده درست شد و چون از قبل چاپ شده بود، گفتن "دوستت دارم" را برای مردم (مخصوصا مردم خجالتی) راحت تر کرد.
و اما جشن روز والنتاین یک رسم قدیمیه که ریشه در یک فستیوال رمی داره. رمی های غیر مسیحی در وسط فوریه که برای اونها آغاز بهار بود یک فستیوال بنام "لوپرکالیا" (Lupercalia) داشتند. در بخشی از این فستیوال دخترها اسمشون رو مینوشتند و درون جعبه ای می انداختند و پس از آن هر پسری یه اسمی رو بصورت شانسی از اونتو بر میداشت. بدین ترتیب اونها در طول فستیوال به عنوان دوست پسر و دوست دختر با هم بودند. البته در مواردی این دوستی به ازدواج هم می انجامید.
کلیسا تصمیم گرفت که این فستیوال رو به یک جشن مسیحیت و یادبود روز وفات کشیش سنت والنتاین تبدیل کنه. پس از آن بمرور نام والنتاین توسط مردانی که میخواستند عشق خود را به معشوقشان ابراز کنند بکار برده شد.
-

-
امروزه روز والنتاین جزو روزهای اصلی جشن در تمام دنیاست. اما این به معنی ارسال پیغام برای شخصی که عاشق او هستید، نیست. شما میتوانید با فرستادن یک پیغام بدوست خود به او بگید که به او اهمیت میدهید. در کشور انگلستان در این روز پول بسیاری صرف ابراز محبت میشود. طبق آمار در انگلستان در روز 14 فوریه سال 2001 تنها 22 میلیون پوند صرف خرید گل شده است. 7 میلیون گل سرخ و 12 میلیون کارت ارسال شده است. در سال 2001 سی میلیون پیغام بصورت خلاصه WUBMV بمعنی "آیا ولنتاین من میشی؟" (Will You Be My Valentine) فرستاده شده است! و بنا به تحقیق انجام شده نصفی از دارندگان موبایل انتظار دریافت یک پیغام ولنتاین رو بر روی موبایل خود داشتند، از هر 4 نفر یکی به دوست خود پیغام فرستاد که با هم به گشت و گذار بروند و جالبتر از همه اینکه از هر 4 نفر یکی پیغام آنچنانی برای شماره ای اشتباه فرستاد (پس اگه پیغامی گرفتید ذوق زده نشید! طرف شماره رو اشتباه گرفته).
-

-
امروزه در بعضی کشورها این روز رو به دو قسمت تقسیم کردند. مثلا 14 فوریه دخترا به پسرا شکلات میدهند و عشقشونو ابراز میکنند و در عوض در روز 14 مارس پسرا با اهدای آبنبات ابراز محبت میکنند و اینجوری دو روز رو خوش میگذرونند!
خوب... روز ولنتاین خوبی رو براتون آرزو میکنم و بهتون میگم که اگه کادو و یا پیغامی دریافت نکردید ناراحت نشید... این دادن محبته که اهمیت داره... و اگه هم میخواهید به روش متفاوتی به عشقتون روز ولنتاین رو تبریک بگید، پیشنهاد میکنم به زبانهای مختلف بهش بگین که دوستش دارید...
اینجوری:
I Love You در 55 زبان زنده دنیا:
Afrikaans: Ek is lief vir jou
Albanian: Te dua
Arabic: Ana Behibak (to a male)
Bengali: Ami tomAy bhAlobAshi
Bulgarian: Obicham te
Cambodian: kh_nhaum soro_lahn nhee_ah
Cantonese: Ngo oi ney
Catalan: T'estimo
Chinese: Wo ie ni
Croatian: Volim te
Czech: miluji te
Danish: Jeg elsker dig
Dutch: Ik hou van jou
Estonian: Mina armastan sind
Esperanto: Mi amas vin
Persian (Farsi): Tora dust midaram
Flemish: Ik zie oe geerne
Finnish: Mina" rakastan sinua
French: Je t'aime
Gaelic: Ta gra agam ort
German: Ich liebe Dich
Greek: S' ayapo
Gujarati: Tane Prem Karoo Choo
Ani ohev at (man to woman)
Ani ohevet atah (woman to man)
Hindi: Mein Tumse Pyar Karta Hoon
Hungarian: Szeretlek te'ged
Icelandic: 'g elska ߩg
Indonesian: Saya cinta padamu
Italian: Ti amo
Irish: taim i' ngra leat
Japanese: Kimi o ai shiteru
Korean: Tangsinul sarang ha yo
Kurdish: Ez te hezdikhem
Latvian: Es Tev milu
Lithuanian: Ash miliu tave
Norwegian: Eg elskar deg
Persian: Tora dost daram
Philipino: Mahal Kita
Polish: Ja Cie Kocham or Kocham Cie
Portuguese: Eu te amo
Romanian: Te iu besc
Russian: Ya lyublyu tebya
Scot Gaelic: Tha gra\dh agam ort
Serbian: Volim te
Slovak: lubim ta
Spanish: Te amo
Swahili: Nakupenda
Swedish: Jag a"lskar dig
Swiss-German: Ch'ha di ga"rn
Taiwanese: Gwa ai lee
Thai: Phom Rak Khun
Tunisian: Ha eh bak
Turkish: Seni seviyorum!
Urdu: Muje se mu habbat hai
Vietnamese: Anh ye^u em (man to woman)
Em ye^u anh (woman to man)
Toi yeu em
Welsh: Rwy'n dy garu di
Yiddish: Ikh hob dikh lib

البته فارسیش بجز "تو را دوست دارم" روشهای مختلف دیگه ای هم داره... میتونید بگید "دوست دارم" یا مثلا "میخوامت" یا مثلا "آخ من قربونت برم"
اگه روتون نمیشه میتونید بهش بگید "اگه یکی تورو دوست داشته باشه، چجوری باید بهت بگه" (خیلی روش بی مزه ایه)
اگه جدی تره میتونین بهش بگین "زن من میشی". دختر خانمها میتونند بگند: "ما تا کی باید اینجوری الکی با هم باشیم. تو هدفت از این دوستی چیه؟" (بعدش قیافه پسری که میخواد طرف رو دودره کنه دیدنیه


آخ داشت یادم میرفت.... یه رفیقی داشتیم از هر کی خوشش میامد بهش میگفت: میخوام بگیرمت... ایشون از دختر سرایدار مدرسه تا دختر رفسنجانی رو میخواست بگیره!!! نمیدونم چجوری انقدر از همه خوشش می اومد...خدا بیامرزتش... یه روز داشت تو خیابون انقلاب یه دختره سیخ فروش جوون رو یورکی نگاه میکرد و حواسش به جلو نبود که رفت زیر ماشین. الان فکر کنم داره اون دنیا با دختر ازرائیل عشقبازی میکنه... بگذریم...
-

-
فردا روز والنتاینه.... حتما حداقل یه زنگ به اونایی که دوستشون دارید بزنید و بهشون بگید...........................
-

-
خوش باشید.............



٭
حادثه(نقل از سایت حادثه): ازدحام جمعيت منجر به مرگ 14 زائر در مراسم حج شد

ای قوم به حج رفته کجائيد؟ کجــائيد؟
معشوق همــــين جاست بيائيد! بيائيد!

معشوق تو همسايه و ديوار به ديـــوار
در باديه سرگشته شما در چـه هوائيد؟

ده بار از آن راه بدان خانه برفتــــــيد
يکبار از اين خانه، بر اين بام برائــيد

مقامات عربستان سعودي اعلام كردند تا كنون در مراسم حج 14 تن جان خود را از دست داده اند. به گفته آنان حادثه به هنگام شلوغي برگزاري مراسم در خارج از مكه و در منا روي داد. همه ساله مقامات عربستان سعي دارند با اتخاذ تدابيري از وقوع حوادث مختلف كه به علت شلوغي و ازدحام بيش از حد روي مي دهد جلوگيري كنند.
به گفته مقامات مسئول كشته شدگان از مليتهاي مختلف ايراني، مصري، پاكستاني، هندي و يمني بوده اند. حضور بيش از دو ميليون مسلمان در مراسم حج سالانه باعث مرگ عده اي مي گردد.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دل من که هیچ براشون نمیسوزه! اگه زنده میموندند بعید نبود باز 5 سال دیگه همینقدر ارز از مملکت خارج کنند برند اونجا بزنند تو سر و کله همدیگه!!!
کاش یکی به اینا میگفت اگه این پولی رو که به مناسبت مراسم حج همه ساله تو جیب حکومت عقبمانده عربستان میکنند خرج مردم بدبخت کشور خودشون بکنند ثوابش هزار مرتبه بیشتره...
پول رو بدید عربای عربستان بخورند که گردنشون کلفت تر شه! دخترای از همه جا رونده بی پول ایرانی هم برای در آوردن پول میرند پیش عربای دبی کار میکنند!!! اونوقته که باید کلاتونو بالاتر بگذارید!!!!
من خودم یه آدمی رو میشناسم حاضره هر سال یه گونی پول بده بره اونجا سنگ پرت کنه رو سره یه سنگ دیگه! ولی اگه بهش بگند همسایه عزیز، من بچم رو باید عمل کنم. میشه صدهزار تومن به من قرض بدی دو ماه دیگه بهت بدم انگار بهش فحش ناموسی دادند!!!

-
من با اسلام دشمنی ندارم! ولی عقل هم خوب چیزیه!!!



٭
اجتماعی(نقل از سایت حادثه):
قابل توجه دختران جوان! و همچنین مهندسین ساختمان
گول مهندسین ساختمان قلابی را نخورید
به گزارش خبرنگار سايت حادثه ، مردي بنام خدايار كه يك كارگر ساختماني بود، شب هنگام از محل ساختمان نيمه كاره اي كه وي مسئوليت نگهباني از آنرا داشت با استفاده از تلفن موجود در اين محل به منازل مردم زنگ ميزد و زمانيكه يك دختر گوشي را برميداشت، وي با معرفي خود بعنوان مهندس ساختمان از آن دختر ميخواست تا با او ارتباط برقرار كند.
شرح کاملتر در سایت www.hadeseh.com



........................................................................................

Tuesday, February 11, 2003

٭
این رو چند هفته پیش نوشتم. اونموقع هنوز weblog نداشتم. این مطلب را تو سایت صدای آمریکا چاپ کردم... حالا میتونم بگذارمش اینجا تو آرشیو سایت خودم باشه...

نيم روز زندگی در ايران

امروز صبح رو با نگاهی به روزنامه همشهری شروع کردم. اولين مسئله جالب تيتر درشت صفحه اول روزنامه بود: اعتراض علما و مردم قم و مشهد به روزنامه حيات نو…
بدنبال مطلب به صفحه مربوطه رفتم و ...
در اين راهپيماِِيي گروهی از طلاب و روحانيون کفن های خون آلود به تن داشته و پرچم سياه در دست گرفته بودند.... علی يونسی وزير اطلاعات بازداشت سه تن از اعضای هيئت تحريريه را تاييد کرد....
يه روز يه مطلب ميخوندم از عليرضا نوريزاده توش گفنه بود هياهوی بسيار برای هيچ... اين دوستم هم اينجور وقتا يه چيز با مزه ای ميگفت... يادم نمی ياد... ولی هر وقت ميگفت کلی ميخنديديم...می گفت به اسب شاه گفتند...يادم نمياد چی گفتند... ولی باحال بود... داشتم به سرنوشت تمدن 2500 ساله و کفن پوشان کنونی فکر ميکردم که خبر ديگه ای توجهم را جلب کرد...
به دنبال دستور فرماندهی استان فارس که گفته پخش هر گونه موسيقی چه مجاز و چه غير مجاز و چه با صدای بلند و چه با صدای کوتاه و چه در داخل و خارج منزل و يا در خودرو ممنوع ميباشد، نيروی انتظامی اعلام کرده که استماع نوارهای مجاز در حريم خصوصی به گونه ايکه برای ديگران مزاحمت ايجاد نکند مجاز است...
باز هم خدا را شکر کردم که در استان فارس زندگی نميکنم... حداقل ميشه تو خونه خودم با گوشی موسيقی مجاز گوش بدم ...
تو همين احوال بودم که باز يه خبر باحال ديگه از اين يارو...
عسگراولادی گفته: مزدوران سيا طبق دستورالعمل کاريکاتور را در روزنامه چاپ کردند...جرم روزنامه حيات نو كاملا محرز است و كسي هم نمي تواند از آن دفاع كند و هرچه سريعتر بايد عاملان آن به مجازات برسند‏.‏... نبايد نگران از حكم دادگاه باشيم ‏.‏حكم دادگاه چنان بايدباشدكه همه بدانند حتي بايك عمامه به سر و منسوب به عالي ترين مقام كشور كه فريب خورده، برخورد مي شود و بايد به مجازات برسد تا بقيه قلم بدستان حساب كارخودرابكنند.
پيش خودم گفتم خودا بهشون رحم کنه... گويا اينا هم شدند آغاجری... راستی آغاجری چی شد... بی اخنيار چشمم به روزنامه حيات نو جمعه که گوشه اتاق افتاده بود افتاد... چه تيتر باحالی...
رئيس کل دادگستری تهران گفته: اينترنت موجبات فساد را فراهم ميکند...
به خودم گفتم خدا رو شکر که ما اينترنت کابلی پر سرعت نداريم... وگرنه همه ايران مي شد خانه عفاف...راستی سهم نماينده رهبری از درآمد اين خونه ها قرار بود چقدر باشه!!!؟؟؟ يادم نمياد...
همشهری رو کنار انداختم و ايران رو برداشتم...
باورم نميشد... يه جوان 19 ساله به نام داود علت اينکه 3 بار مشروب خورده به اعدام محکوم شده... هر چی تو متن خبر گشتم ببينم شايد کسی رو هم کشته يا .... ولی نه فقط مشروب خورده!!! اعدام... مشروب.... نميدونم چرا بی اختيار ياد سعيد عسکر افتادم... راستی بالاخره چيکارش کردند... شنيدم آزاده... بعد يادم افتاد که بابا اون که مشروب نخورده بود... ميخواست آدم بکشه ... تازه بيچاره نشونه گيريش هم خوب نيست... باز ياد حجاريان و صندلی چرخدارش افتادم.. دلم براش سوخت..... اوه!!! شايد اين پسره داوود به کسي تجاوز کرده... دوباره برگشتم و متن خبر رو خوندم... نه همون فقط مشروب بود... از بابا پرسيدم "بابا اين نماينده رهبر تو کرج که به دخترای 10 - 12 ساله پناه يافته در خانه هدايت اسلامی تجاوز کرده بود رو محاکمه کردند"... جوابی نيومد... آها... بابا رفت بيرون دنبال کار منصور... امروز دادگاهيشه... باز با اين دختره تو خيابون گرفتنش... هر چقدر بهش ميگم ببرش خونتون هم خودتون راحت ترين هم امن تره گوش نميده! حقشه بگيرنش ... داشتم به وظايف قانون و نيروی انتظامی فکر ميکردم... حفظ نظم و امنيت... يادم افتاد کشور اسلامي دبی با اون همه بار و ديسکو و رقص و آواز چقدر امن بود...دوباره به ياد کفن پوشان قرن 21 و مقدساتشون افتادم... فکر ميکردم به پارميدا و سهراب, زن و شوهری از آشنايان که هفته پيش به علت شرکت در مهمانی خونه برادر سهراب دو شب تو بازداشتگاه خوابيدند... به ياد مهمونی پنجشنبه شب افتادم... چقدر خوش گذشت... چقدر مشروبات مختلف بود.... چه ارکس باحالی داشتند... خوبه آدم هميشه يه پولی به کلانتری محل بده و مسئوليت مراقبت از مهمونی رو بسپره دست اونا... چقدر اون دلقکه که آورده بودند باحال بود... ياد حسني افتادم... وای چی ميشه اگه بشه برای عروسيم دعوتش کنم... مثل توپ تو تهران صدا ميکنه... چقدر دلم براش تنگ شده... کاش من اروميه بودم هر هفنه ميرفتم نماز جمعه ... اين برنامه راديويی صبح جمعه ديگه خيلي بي مزه شده .. تو همين فکرو خيالها بودم که داداشم صدام کرد... آرمان ... بدو ماهواره رو جمع کن... ريختن تو کوچه بالايي دارند همه رو جمع ميکنند... در حاليکه داشتم ميرفتم ماهواره رو جمع کنم غر ميزدم که خدا خفشون کنه ...رو پشت بوم همسايه رو ديدم... گفتم آقای دکتر باز چه مرگشونه اين کثافتها... يه چيز عربي گفت ... منم نفهميدم و سرم رو تکون دادم. خودش فهميد من تو باغ نيستم... گفت يعنی "کسی که داره غرق ميشه به هر خار و خاشاکی دست می اندازه ... انشاءا.. که ديگه آخراشه ... شايد ما هم به زودی رنگ آرامش رو ببينيم...". ياد پرهام که خارج ايران زندگی ميکنه افتادم... ميگه مردم اينجا خيلی مهربونند... با خارجی ها هم خيلی خوبند... ولی وقتي می فهمند ما ايرانی هستيم انگار جزامی ديدند... هر چقدر بهشون ميگم که بابا منم پرهام... ميگند نگفته بودی ايرانی هستی... شما از تروريست حمايت ميکنيد...هر چی ميگم اون دولت جمهوری اسلاميه... ما مردم عادی ... شما که منو ميشناسيد... من دکترای علوم اجتماعی دارم... تروريست کدومه... کسی حرف تو گوشش نميره... اگه اين آشغالا برند و آبروی ايرانی برگرده، اون چه حالی ميکنه اونجا... نه بابا چرا اونجا... اگه اينا برند حتما برميگرده... اونموقع ديگه به تخصصش احتياج داريم.... اونموقع ديگه اونهاند که تصميم ميگيرند... نه عسگر اولادی...





٭
رقص محلی در جشنواره فجر
جشنواره تئاتر فچر چه قرتی بازی هایی داشته!!! امروز تو سایت آقای درخشان دیدم لینک داده به عکسهای گرفته شده توسط آقای امید صالحی (omid.s@parsonline.net) که تو سایت ایرانیان چاپ شده. این لینک اصلیشه
http://www.iranian.com/Salehi/2003/February/Dance
این چندتاش کاملا شبیه رقصه!!! معلوم میشه که این جور چیزا تو جشنواره فجر حلاله!!! یادتونه یکی میگفت "موسیقی سم است! دل را میمیراند!"

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-






٭
شهر ما! خانه ما! چراگاه آنان!!!
امروز 22 بهمن بود و باز یه سری از کسانیکه مفت خوریشان در گرو بودن و باقیماندن حکومت اسلامی است به خیابانها ریختند و فریاد حمایت از جمهوری اسلامی سر دادند...

آیا تا به حال به پشت صحنه اینگونه راهپیماییها فکر کردید؟

هزینه های هماهنگی!!!
هزینه های هنگفت تبلیغات!!!
هزینه های حراست!!!
هزینه انتقال این اشخاص از دورترین نقاط شهر به مناطق مرکزی!!!
هزینه های مربوط به ایستگاههای صلواتی!!!
هزینه های تهیه و توزیع پلاکارد و عکس و پرچم و ...
هزینه های ... !!!
هزینه های .......
..................
و در انتها هزینه پاکسازی شهر....

این عکسها از یکی از همین راهپیمایی های به اصطلاح مردمی گرفته شده...

کاش بجای اینهمه هزینه برای تبلیغات دروغین، دفترچه ای به بچه های بی سرپرست میدادید تا مادرشان که خواهر دینی شماست جهت خرید مایحتاج مدرسه کودکانش تن فروشی نمیکرد....


اینجاست که باید گفت: شهر ما... خانه ما... چراگاه آنان...

این همه لیوان یکبارمصرف... نوش جانتان... ای کاش سهمی هم به رفتگر بیچاره ای که بامداد مشغول جمع آوری بازمانده این میگساریست میرسید...

-
-
-
و باز زباله! به یاد شعار زیست محیطی گروه سبز: هدر کردن هر برگ کاغذ برابر است با پایان عمر درختی در جنگلی دور...

-
-
-
و این است فرهنگ شهرنشینی این بزرگواران....

-
-
-
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
عکس خمینی و خامنه ای شناور بر درون جوی آب ...-

-
-
-------------------------------------------------------------------------------------------------

-
-
-



٭
این رو هم پس از اعدام سعید حنایی، جنایتکاری که 11 زن رو بطرز وحشیانه کشته بود نوشتم...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
اعدام سعيد حنايي, بهترين اعلام خطر است براي ددمنشاني كه به پشتوانه حكام وحشي جمهوري اسلامي دست به اعمال وحشيانه ميزنند
در آخرين روزهاي فروردين 1381 پيشخوان روزنامه فروشي هاي ايران خبر پرهيجان ديگري را به نمايش گذاشته است.روزنامه كيهان باناراحتي فراواني درروزچهارشنبه28فروردين درگوشه اي از صفحه اول روزنامه خود تيتري ناخوشايند حسين شريعتمداري زده است: "در زندان مركزي مشهد صبح امروزقاتل زنان فاسد خياباني(سعيد حنايي) به دار آويخته شد" . بايد به دوستان سعيد در روزنامه كيهان تسليت گفت. منطق حسين نيز همان منطق سعيد است. شايد با هم دوست نيز بوده اند. مهم اين است كه منطق آنها يكي است. بهترين راه حل براي هر دوي آنها پاك كردن صورت مسئله است. حتي اگر صورت اين مسئله جان هزاران انسان بيگناه باشد.
نوروز در تيتر صبح روز پنجشنبه 29 فروردين به موضوعات جالبي اشاره كرد. نوروز در تيتر روز پنجشنبه خود نوشت "سعيد حنايي تا پاي چوبه دار هم باور نمي كرد اعدام شود". آري, كيهانيان به او قول زندگي داده بودند. هم پيمانانش با او قرار گذاشته بودند.(سعيد حنايي قبل از اعدام گفته است : " قرار بود كميسيون پزشكي تشكيل شود " , ص 12 - نوروز 29 فروردين). ولي او همپيماناني بي وفا داشت. تنها كساني كه در لحظات آخر نيز دست از حمايت او بر نداشتند قاضي اجراي حكم و رئيس زندان بودند. در روز اعدام, آنها از فرط ناراحتي حتي وظايف خود را نيز فراموش كرده بودند. در حالي كه سعيد به 173 ضربه شلاق محكوم است, حكام شرع كه ثواب كوبيدن تازيانه بر بدن معصوم دختران و پسران جوان را در ميدانهاي شهر از هم مي قاپند, تاب تماشاي شلاق خوردن او را نداشتند و مي خواستند زودتر او را از زندگي ننگينش نجات دهند. روزنامه نوروز 29 فروردين ص 12 نوشت: "دو نيمكت روي هم در انتظار ايستادن سعيد حنايي است, كسي مي گويد: حكم شلاق را اجرا كرده ايد؟(گويا مسئول اجراي حكم , اجراي حكم شلاق را فراموش كرده است) قاضي اجراي احكام به سوي مدير زندان مي رود و مي پرسد: شلاق را چكار كنيم؟نيمكت ها را از روي هم برميدارند. دوربين تلوزيون و سعيد حنايي داخل ميروند كه حكم 173 ضربه شلاق اجرا شود و بقيه بيرون در در انتظار ميمانند". توروز مي نويسد: "كمتر از پنج دقيقه بعد سعيد حنايي از در سالن خارج مي شود. اثري از درد حاصل از 173 ضربه شلاق در صورتش ديده نمي شود". (روزنامه نوروز جسارت اين كه توضيح دهد زدن 173 ضربه در پنج دقيقه امكان پذير نيست و گويا مسئول اجراي حكم, حكم دادگاه اسلامي را اجرا نكرده, نداشته است). خبرنگار ايسنا جسارت بيشتري كرده و مينويسد "173 ضربه در كمتر از چند دقيقه به او زده شد. هنگام بيرون آمدن از سالن اجراي حكم شلاق مي خنديد. يكي از خبرنگاران مي گفت: حتي وقت نشد از 1 تا 173 بشمرم". گيلان امروز, روزنامه صبح استان گيلان, شجاعتر بوده است. اين روزنامه در تيتر روز پنجشنبه 29 فروردين مي نويسد:" اولياي دم باور نمي كنند كه حنايي اعدام شده است". و به دنبال آن با علامت تعجبي مي نويسد," 173 ضربه شلاق در كمتر از چند دقيقه به او زده شد!" روزنامه حكومتي رسالت نيز در صفحه 18 خود در روز پنجشنبه 29 فروردين81 همين اظهار تعجب را از زبان خبرنگار ايسنا ابراز مي كند. گويا ديگر تمام مردم ايران و حتي خود عمال حكومت نيز وجود عدل اسلامي در جمهوري اسلامي را باور ندارند. ولي من اين را باور دارم كه سعيد براي هميشه رفته است. او حتي اگر نمرده باشد موجوديست كه تنها نفس ميكشد. او و حسين با هم رفته اند.
جنايات سعيد حنايي در هفتم مردادماه سال 79 آغاز شد و با به دام افتادن او در سوم مرداد 80 اعمال ننگينش پس از قتل فجيع 16 زن پايان يافت. سعيد كه در محله خود به فردي مذهبي معروف بود اظهار كرد كه زنهايي كه او بدان طرز فجيع به قتل رسانده زنان فاسدي بوده اند كه به تن فروشي شهره بوده اند و او براي پاكسازي اجتماع اين جنايات را مرتكب شده است. دوستان هم فكر او در برخي روزنامه ها و ارگانها و نهادهاي حكومتي داعيه حمايت از او و مبارزه با فساد سر دادند و تلاش بسياري كردند كه او را مصلح اجتماعي معرفي نمايند.


پيامهاي باصطلاح مردمي حمايت و تشكر و تقدير از زحمات اين باصطلاح مصلح اجتماعي در برخي روزنامه ها و عكسهاي قهرمانانه اي كه از سعيد در اين روزنامه ها چاپ شد نشان از پروژه قهرمان سازي حسين شريعتمداري بود. خوشبختانه اين فريبكاري طولي نكشيد و با بر ملا شدن ديگر اعمال كثيف او دوستان سعيد با وجود اينكه با آن اعمال كثيف نيز موافق بودند ديگر جرات حمايت مستقيم از سعيد را نيافتند. اعمال ديگر او از قبيل تجاوز به زنان, سرقت و جعل اسناد (به اقرار قاضي پرونده) حتي از ديد حسين شريعتمداري نيز قابل دفاع نبود. آنها تلاش مذبوحانه اي در دروغ خواندن اين اتهامات كردند. اما دادگاه نيز دادگاه جمهوري اسلامي بود و قاضي نيز اسلامي. بناچار خاموش شدند و در پس پرده به سعيد قول حمايت دادند. قرار شد پرونده پزشكي براي او تشكيل دهند و او را ديوانه بخوانند. سعيد حتي تا روز اعدام نيز چشم به نفوذ حسين داشت. او تا لحظاتي قبل از اعدام نيز گمان مينمود حسين و حسيني ها به ديدنش مي آيند و او را نجات ميدهند. سعيد كه تا روز قبل از اعدام جنايات خود را مايه افتخار خود ميدانست و با تفكر به حسبن و ديگر هم پيمانانش, اظهار غرور و خرسندي مي كرد, قبل از اعدام كه از حمايت حسيني ها نااميد شد, به خود آمد و ندامت خود را ابراز كرد. (روزنامه رسالت از قول روزنامه نوروز مورخ 28/1/81 مي نويسد: "متهم به قتل اظهار كرده كه احساس ناراحتي و يا گناه نميكنم و فكر مي كنم كه عملي انجام نداده ام و كاري نشده است. وي همچنان اظهار داشته زنهايي را كه كشتم برايم به اندازه سوسك ارزش داشته اند و با خودم اين برداشت را دارم كه امام رضا از من راضي است. چون واقعا اين افراد را از دور و بر مشهد كم كردم.") تنها در لحظه اي كه طناب انتقام الهي بر گردن كثيف او جاي گرفت لبخند منفورش محو شد و با ترس و وحشت , ناسزا و فحش رانثارحسيني هايي كرد كه با تئوري هاي احمقانه خود به او اميدواري دروغيني براي زندگي ننگ آور ديگري داده بودند. سعيد تنها جاييكه ديگراميدي به ياري حسين نداشت لب به صحبت گشود و براي اولين و آخرين بار اظهار ندامت كرد و گفت پشيمان است و تمام اين جنايات را به علت ديوانگي مرتكب شده است . اما اين پشيماني هم براي او سودي نداشت و او دقايقي بعدبدور ازچشم هم پيمانانش به تنهايي بر بالاي دار آرام گرفت.



اعدام سعيد حنايي, چه با 173 ضربه شلاق و چه بدون آن, بهترين اعلام خطر است براي ددمنشاني كه به پشتوانه حكام وحشي جمهوري اسلامي دست به اعمال وحشيانه ميزنند. گويا هنوز هم اين كشور قوانيني دارد كه لازم الاجراست.
از سعيد تنها خاطره اي دردناك براي رژيم جمهوري اسلامي باقي ماند. پاك كردن مسئله بهترين راه حل آن نيست. اگر امروزه خواهران 15 ساله ما به تن فروشي روي آورده اند دليل آن ناپاكي و تيرگي روح آن دختران معصوم نيست. تنها دليل آن فساد حاكم بر حكومت اسلامي ايران است كه نام جمهوري را به دنبال خود بر زمين مي كشد. حكومت اسلامي بركات زيادي با خود به همراه آورده است. عقب ماندگي ايران, از دست رفتن منابع ملي, از دست رفتن حرمت و كرامت انساني فرد, از دست رفتن احترام بين المللي ايران و ايراني, فساد اقتصادي و فقر اقتصادي و فقر فرهنگي كه دست در دست هم تن فروشي را به ارمغان آورده است و بسياري ديگر كه تاب انديشيدن به آن نيست. تنها با از بين رفتن اين حكومت اسلامي و اين سعيدها و حسيني ها و شريعتمداريهاست كه مي توان اميدي به آينده ايران داشت. 29/1/1381

تکمیلی(1386/1/26): فیلم مستندی از جنایات سعید عسگر با نام "و عنکبوتی آمد

Labels:




٭
اینو وقتی نوشتم که فیلم آواز قو رو پرده بود... این لینکش تو سایت گویا هست...
اگه کسی اون فیلم رو دیده اینو بخونه و نظرشو برام Email کنه خیلی ممنون میشم... دوست دارم بدونم شما چی فکر میکنید... راستی این به برنامه acrobat reader برای باز شدن احتیاج داره...
فايل PDF





٭
اینا رو هم دوستان برای من فرستادند... نمیدونم کدوم بچه باحالی درستشون کرده ولی خدایی دمش گرم.............
-
فکرش رو بکنید یه روز کیهان اینجوری در بیاد...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یا مثلا اینجوری ...



---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این هم از روزنامه جام جم...


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بابا مگه ولی فقیه دل نداره ....

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من خودم دو بار به این نامرد رای دادم... هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر ازش متنفر بشم... روزای اول که اومد تو دانشگاهمون چقدر حرفاش به دلمون نشست... پاک خام شدیم... اولین کسی بود که میدیدیم حرف آزادی رو میزنه... اونیکی بی شرفا حرفش رو هم نمیزدند... وقتی خاتمی در جمع دانشجوها از آزادی میگفت بغضمون گرفته بود... دوست داشتیم دستشو ببوسیم... تازه الان میفهمم مردم چطوری عکس اون دیو رو تو ماه دیدند.... اونا هم مثل ما خام شدند... من خودم موقع انتخابات کلی برای این سید نامرد تبلیغ کردم... فکر کردم بیاد همه چی درسته... بعدشم که دیدیم دوره اول فقط حرف زد گفتیم بهش رای نمیدیم که اون اشک تمساح شبای انتخابات کارش رو کرد... عجب هنرپیشه هایی هستند این آخوندا... دوستم میگه خاتمی میخواد کاری بکنه ولی نمیتونه... میگم نمیتونه استعفا بده!!! یا اصلا بگه من میخوام آقای ایکس نمیذاره! کسی که برای رئیس جمهوری یک مملکت کاندید میشه باید جرات مبارزه رو داشته باشه... حتی اگر بکشنش....

در مسلخ عشق جز نکو را مکشند ***************** روبه صفتان زشتخو را مکشند
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس ***************** مردار بود هر آنکه او را نکشند

آیا طرفمون عاشق صادقه!!! به اون چاپلوسیش جلو آقا نمیاد که اینجوری باشه...
ولش کن بابا. عکسشو ببینیم دلمون خنک شه....


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اینم اون سردار سازندگی!!! جناب سردار؛ بدهی های خارجی ایران بعد از اون سازندگی ها و افتتاح های الکی چقدر شد....
بزودی وقت پاسخگوییه سردار! آماده باش...



٭
این تکه فقط قسمت شعر مطلب قبلیه... برای اوناییکه حال ندارند کل مطلب رو بخونند... ولی برید کلش رو بخونید... باحاله...
يك آخوندي را شبي ماري گزيد ------------ آن آخوند از جاي خود يك متر پريد
غلت زد در بسترش از زور درد------------ همسرش حيران كه چون شد كار مرد
مار زهر آگين از اين جان درنبرد---------- يك دو چرخي زد همان دم جانسپرد
روز بعد اما آخوند ماركش ------------- روي منبر روضه مي خواندوچه خوش
بعد منبر قيمه بود و مرغ و آش --------- مار بدبخت توي كوچه آ‎ش و لاش
اين شگفتي كس كجا جائي شنيد --------- زين دو ملعون مار بود كو ور پريد
اين حكايت بهر آن كردم سرود --------- از آخوند و طينتش آنسان كه بود
تا بداند مسلم و گبرو يهود ---------- كاندرين صندوق بجز لعنت نبود
ا.س
چاپ شده در http://news.gooya.com



٭
اول از همه از اینجا شروع میکنم... این رو دوستی نوشته بود و من کلی باهاش حال کردم.... دمش گرم... به امید تعبیر هر چه زودتر این خواب...

خواب آشفته
ديشب به خواب ديدم كه گروهي از افسران جوان در ايران دست به كودتا زده در همان ساعات اوليه ي عمليات خود تمامي حوزه هاي علميه در قم و مشهد و اصفهان و چند شهر ديگر را با خاك يكسان كرده اند. طي بيانيه اي اعلام شد كه همگي علماي اعلام و آيات عظام و مراجع تقليد را كشته اند. رئيس دولت نظامي كه آدم معتدلي بنظرمي رسيد در نخستين سخنراني خود كه از تلويزيون پخش شد اظهار داشت كه در درون شوراي افسران كودتاچي اختلاف وجود داشته و عده اي از افسران اصرار داشته اند كه به زن و بچه ي علما هم ابقا نشود اما او از اين امر جلوگيري كرده و بمنظور رعايت مباني حقوق بشر تنها به كشتن خود علما رضايت داده است. ستاد فرماندهي سپاه پاسداران را بگونه اي بمباران كرده بودندكه آدم وقتي در تلويزيون مي ديد فكر مي كرد آنجا را ذوب كرده اند. شايع بود كه در نظر دارندمدرسه ي فيضيه را به باغ وحش پر جاذبه اي تبديل كرده براي تغذيه ي ساكنانش از خارج يونجه واردكنند.
خيلي دلم مي خواست بدانم بر سر منتظري چه آمده كه سخنگوي دولت جديد در بيانيه اي اعلام كرد كه به ايشان اخطار شده از هر گونه دخالت در كار دولت خودداري ورزند و از اين پس ازصدور فتاوي فقهي در مورد مسائل سياسي كشورخودداري كرده اصل جدائي دين از دولت را رعايت كنند. گفته مي شد كه ايشان هم اين فرمان را پذيرفته و ضمن تعويض لباس، پشتيباني خود را از دولت جديد اعلام داشته است. سخنگوي دولت جديد در مورد خاتمي گفت كه او را نزد امام موسي صدر فرستاده اند و چون هيچكس نمي دانست امام موسي صدر كجاست جملگي بر اين باور بودند كه او را هم سر به نيست كرده اند.
درنخستين ليست كشته شدگان اسامي هاشمي رفسنجاني، علي خامنه اي، خلخالي، موسوي اردبيلي، موسوي تبريزي، جنتي، امامي كاشاني، محمد يزدي محمدي گيلاني ،مصباح يزدي، مهدوي كني، سردار ذوالقدر، سردار رحيم صفوي، محسن رضائي،محسني اژه اي، نيازي، حسين شريعتمداري، نوري همداني، مكارم شيرازي،عبدالكريم سروش و 72 آخوندو شبه آخوند ديگر درج شده بود. گفته مي شد كه حبيب اله عسكراولادي خود را در مرز پاكستان به زير شكم گاوي بسته، همراه گله قصد فرارداشته كه گويا بدست نيروهاي آمريكائي مي افتد و آن ها او را جزو اعضاء القاعده پنداشته دستگيرش كرده به كوبا فرستاده بودند.
از همه خنده دارتر سرنوشت ملا حسني بود كه مردم او را گرفته عمامه و عبائي سرخ رنگ بر سر و تنش كرده بودند و سپس او را وارونه بر الاغي كه به او هم لباسي سرخ رنگ پوشانده بودند نشانده دورشهرمي گرداندند. ملاحسني تنها آخوندي بود كه از طرف دولت نظامي موظف شدكماكان به منظور تفريح مردم به برگزاري نماز جمعه ادامه دهد امابه او ابلاغ شد كه حق ندارد كوچكترين تغييري در شكل، محتواو لحن خطبه ها بدهد در غير اينصورت دهانش را خواهند دوخت.
از همان لحظات نخست انجام كودتا ميليون ها نفر در سراسر كشور به پشتيباني از دولت نظامي به خيابان ها ريختند. سيل جمعيت در ابعادي بود كه همه ي خبرگزاري هاي داخلي و خارجي شگفت زده شده بودند. بسياري بر مرگ عزيزانشان كه طي اين سالها بويژه در جريان جنگ جان باخته بودندمي گريستند. گروهي بر عمر برباد رفته ي 24 ساله افسوس مي خوردند اماخوشحالي خود را هم پنهان نمي كردند كه سرانجام بساط آخوند بازي يكبار و شايد براي هميشه از ايران برچيده مي شد.
آخوندي در حوالي بازارگويا ملتفت تغيير وضعيت نشده بودو يك مشت ارازل و اوباش را دور خود جمع كرده بود و بخيال خودش دسته راه انداخته بود. شعار مي دادند كه واي اگر خامنه اي حكم جهادم دهد . نيم ساعتي نكشيده بود كه بدستور دولت دسته ي حاج آقا را به توپ بستند و حتا يك نفرشان جان سالم به در نبرد. چند نفر حاجي بازار كه از قراري كه مي گفتنددر دوران جنگ ايران و عراق ثروت هنگفتي به جيب زده بودند بين مردم پول پخش مي كردند كه بايد با اين نظامي ها كه به اولاد پيغمبر هم رحم نمي كنند در افتاد، نمي دانم چطور تر و فرز خبر به گوش مقامات رسيد و سردسته هاي آنان را دستگير كردند ابتدا به آن ها پوزه بند زده سپس با تانك از رويشان گذشتند.
دولت نظامي رسماً اعلام كرد كه ارتش تا زماني كه حتا يك آخوند هم در ايران وجود داشته باشد از قدرت كنار نخواهد رفت.ضمناً يادآورشداين دولت براي كمك به كساني سر كار آمده كه آرزوي شهادت داشته باشندو كار آنان را تسهيل مي كند. جاي شما خالي كه ببينيد چطور در عرض يكي دو روز در سراسر كشور، آخوند حكم كيميا پيدا كرده بود. تو گوئي اصلاًاز ازل چنين قومي بدنيا نيامده بود. يكي مي گفت اكنون ديگر بايد از خارج آخوند وارد كنيم. چنان بسرعت لباس هاي خود را عوض كردندكه آدم شاخ در مي آورد.آخوندي در مازندران به محض اينكه فهميده بود هوا پس است تر و فرز عباو عمامه را برداشته لباس مايكل جكسون به تن كرده بود و آنطور كه در تلويزيون نشان مي دادند در يكي از شهرهاي قروين براي مردم نمايش مي داد. آنچنان تن و بدنش راآن هم درقزوين تكان مي داد كه ازقراري كه مي گفتند خود مايكل جكسون به ايران آمده كتفش را بوسيده و به او گفته ايوالله مرشد!.
دولت آمريكا نخستين دولتي بود كه رژيم جديد را به رسميت شناخت و اروپاهم پس ازچند روزي من و من سرانجام چون ديده بود سنبه پر زور است كوتاه آمده دولت جديد را برسميت شناخت.
دولت نظامي در دومين اطلاعيه ي خود اعلام داشت كه پس از پاك سازي كشور از آخوندها مجازات اعدام لغو مي شود و هر كس از آن پس از مجازات اعدام هواداري كند بلافاصله اعدام خواهد شد. راستش من تا حالا دولت نظامي به اين شكل نديده بودم. در همان اطلاعيه ي دوم آمده بودكه برابري حقوق زن و مرد از جمله ي اصول اوليه ي نظام كنوني است و اگر كسي كوچكترين مطلبي برزبان آورد كه ناقض اين برابري بشمار آيد، آخوند محسوب شده با او معامله ي آخوند خواهد شد. دولت اعلام داشت كه حدوداً پس از دو ماه و در پي سركوب نسل آخوند فعاليت كليه ي احزاب و گروه هاي سياسي آزاد خواهد بود و دولت نظامي در هيچ امري غير از مسائل مرتبط با آخوندها دخالت نخواهد كرد.
گوشه ي خيابان چشمم به پيرزني افتاد كه زار زار گريه مي كرد. خيلي دلم برايش سوخت . جلو رفتم و پرسيدم مادر چرا گريه مي كني؟ گفت والله ما24 سال است عادت كرده بوديم دستكم يكبار در هفته گريه كنيم ، حالا بنظر مي رسد با اين وضعيت ديگر جائي براي گريه نباشد، گفتم تا مي توانم گريه كنم مبادا فرصت از دست برود. ديدم آدم با حالي است . او را به حال خود گذاشتم و رفتم.
اما بشنويد از احزاب و گروه هاي سياسي كه پشت سر هم اعلاميه مي دادند و مردم را نسبت به استقرار فاشيسم هشدار مي دادند ولي گوش كسي به اين حرف ها بدهكار نبود و با يكي دو نفر از مردم كه صحبت كردم نظرشان اين بود كه اين ها فاشيسم را در كتاب ها خوانده اند و حالي شان نيست كه بر ما در اين 24 سال چه گذشته.
درست يادم نيست ولي فكرمي كنم روز پنجم يا ششم كودتا بود كه ميتينگ عظيمي در ميدان آزادي سابق در پشتيباني از رژيم نظامي بر پا شده بود. با عجله خود را به آنجا رساندم. جاي سوزن انداختن نبود. سخنرانان فراواني سخن گفتند وهر كدام گوشه اي از آنچه را كه بر مردم در اين بيست و چهار سال رفته بودباز گو كردند. دست آخر يكي از اساتيد دانشگاه رشته ي سخن را به دست گرفت و شعري خواند كه مي گفت تحت تاثير ولتر شاعر فرانسوي سروده. مي گفت ولتر هم با همين گونه جانوران منتها از نوع مسيحي آ ن سروكار داشته و فغانش به هوا بوده. آنقدر از اين شعر خوشم آمد كه بعد از سخنراني استاد را يافته شعر را از او گرفتم. شعر چنين بود:
يك آخوندي را شبي ماري گزيد ------------ آن آخوند از جاي خود يك متر پريد
غلت زد در بسترش از زور درد------------ همسرش حيران كه چون شد كار مرد
مار زهر آگين از اين جان درنبرد---------- يك دو چرخي زد همان دم جانسپرد
روز بعد اما آخوند ماركش ------------- روي منبر روضه مي خواندوچه خوش
بعد منبر قيمه بود و مرغ و آش --------- مار بدبخت توي كوچه آ‎ش و لاش
اين شگفتي كس كجا جائي شنيد --------- زين دو ملعون مار بود كو ور پريد
اين حكايت بهر آن كردم سرود --------- از آخوند و طينتش آنسان كه بود
تا بداند مسلم و گبرو يهود ---------- كاندرين صندوق بجز لعنت نبود
آنقدر از اين شعرخوشم آمد كه از شدت خوشحالي از خواب پريدم و ديدم كه نيم ساعتي هم از وقت معمول روزانه گذشته و بايد عجله كنم تاقطارم را از دست ندهم.
ا.س
کپی از سایت http://news.gooya.com






٭
هنوز نمیدونم چجوری باید وب-لاگ بنویسم. برای شروع سعی میکنم یه سری از مطالب قدیمیم رو همینجا بیارم تا بعد ببینم وب-لاگ نوشتن چجوریه...
راستی امروز 10 ساعت وبلاگهای مختلف رو خوندم تا با سبک نوشتنشون آشنا شم...
البته من حتما میخوام تیکه های خبری رو که برام جالب بوده رو اینجا بیارم... این یه جور یادگاری نوشتن برای خودم هم هست... سعی میکنم منابع خبر رو هم بگم...
Email بهم بزنید نظراتتونو بگید که منم بفهمم حداقل یکی این حرفها رو میخونه....



........................................................................................

Monday, February 10, 2003

٭
بنام عشق و آزادی و با یاد یکتا پروردگار
جالبه که افتتاح این وبلاگ مصادف شد با روز 22 بهمن... من سال 57 هنوز 4 سال بیشتر نداشتم و چیز زیادی یادم نمیاد. ولی از خیلیها شنیدم که اونموقعها (تو روزهای انقلاب) مردم صمیمی، متحد و یکپارچه بودند. احتمالا خیلی جالب بوده. من کمی از این یکپارچگی رو در ماجرای تظاهرات پس از 18 تیر 78 (حمله به کوی دانشگاه تهران) دیدم و هنوز از یادآوریش لذت میبرم. یادمه روبروی کوی بودیم. ساعت 10 شب بود و بچه ها تو خیابون بودند. مردم دیگه هم از هر سن و قشری که بودند با بچه ها هم صدا بودند. مردم ساکن خونه های روبرو به بچه ها ساندویچ و شربت میدادند... خوش بحال اون کسانیکه روزای انقلاب یادشونه...





........................................................................................

Home