Tuesday, February 11, 2003

٭
این رو هم پس از اعدام سعید حنایی، جنایتکاری که 11 زن رو بطرز وحشیانه کشته بود نوشتم...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
اعدام سعيد حنايي, بهترين اعلام خطر است براي ددمنشاني كه به پشتوانه حكام وحشي جمهوري اسلامي دست به اعمال وحشيانه ميزنند
در آخرين روزهاي فروردين 1381 پيشخوان روزنامه فروشي هاي ايران خبر پرهيجان ديگري را به نمايش گذاشته است.روزنامه كيهان باناراحتي فراواني درروزچهارشنبه28فروردين درگوشه اي از صفحه اول روزنامه خود تيتري ناخوشايند حسين شريعتمداري زده است: "در زندان مركزي مشهد صبح امروزقاتل زنان فاسد خياباني(سعيد حنايي) به دار آويخته شد" . بايد به دوستان سعيد در روزنامه كيهان تسليت گفت. منطق حسين نيز همان منطق سعيد است. شايد با هم دوست نيز بوده اند. مهم اين است كه منطق آنها يكي است. بهترين راه حل براي هر دوي آنها پاك كردن صورت مسئله است. حتي اگر صورت اين مسئله جان هزاران انسان بيگناه باشد.
نوروز در تيتر صبح روز پنجشنبه 29 فروردين به موضوعات جالبي اشاره كرد. نوروز در تيتر روز پنجشنبه خود نوشت "سعيد حنايي تا پاي چوبه دار هم باور نمي كرد اعدام شود". آري, كيهانيان به او قول زندگي داده بودند. هم پيمانانش با او قرار گذاشته بودند.(سعيد حنايي قبل از اعدام گفته است : " قرار بود كميسيون پزشكي تشكيل شود " , ص 12 - نوروز 29 فروردين). ولي او همپيماناني بي وفا داشت. تنها كساني كه در لحظات آخر نيز دست از حمايت او بر نداشتند قاضي اجراي حكم و رئيس زندان بودند. در روز اعدام, آنها از فرط ناراحتي حتي وظايف خود را نيز فراموش كرده بودند. در حالي كه سعيد به 173 ضربه شلاق محكوم است, حكام شرع كه ثواب كوبيدن تازيانه بر بدن معصوم دختران و پسران جوان را در ميدانهاي شهر از هم مي قاپند, تاب تماشاي شلاق خوردن او را نداشتند و مي خواستند زودتر او را از زندگي ننگينش نجات دهند. روزنامه نوروز 29 فروردين ص 12 نوشت: "دو نيمكت روي هم در انتظار ايستادن سعيد حنايي است, كسي مي گويد: حكم شلاق را اجرا كرده ايد؟(گويا مسئول اجراي حكم , اجراي حكم شلاق را فراموش كرده است) قاضي اجراي احكام به سوي مدير زندان مي رود و مي پرسد: شلاق را چكار كنيم؟نيمكت ها را از روي هم برميدارند. دوربين تلوزيون و سعيد حنايي داخل ميروند كه حكم 173 ضربه شلاق اجرا شود و بقيه بيرون در در انتظار ميمانند". توروز مي نويسد: "كمتر از پنج دقيقه بعد سعيد حنايي از در سالن خارج مي شود. اثري از درد حاصل از 173 ضربه شلاق در صورتش ديده نمي شود". (روزنامه نوروز جسارت اين كه توضيح دهد زدن 173 ضربه در پنج دقيقه امكان پذير نيست و گويا مسئول اجراي حكم, حكم دادگاه اسلامي را اجرا نكرده, نداشته است). خبرنگار ايسنا جسارت بيشتري كرده و مينويسد "173 ضربه در كمتر از چند دقيقه به او زده شد. هنگام بيرون آمدن از سالن اجراي حكم شلاق مي خنديد. يكي از خبرنگاران مي گفت: حتي وقت نشد از 1 تا 173 بشمرم". گيلان امروز, روزنامه صبح استان گيلان, شجاعتر بوده است. اين روزنامه در تيتر روز پنجشنبه 29 فروردين مي نويسد:" اولياي دم باور نمي كنند كه حنايي اعدام شده است". و به دنبال آن با علامت تعجبي مي نويسد," 173 ضربه شلاق در كمتر از چند دقيقه به او زده شد!" روزنامه حكومتي رسالت نيز در صفحه 18 خود در روز پنجشنبه 29 فروردين81 همين اظهار تعجب را از زبان خبرنگار ايسنا ابراز مي كند. گويا ديگر تمام مردم ايران و حتي خود عمال حكومت نيز وجود عدل اسلامي در جمهوري اسلامي را باور ندارند. ولي من اين را باور دارم كه سعيد براي هميشه رفته است. او حتي اگر نمرده باشد موجوديست كه تنها نفس ميكشد. او و حسين با هم رفته اند.
جنايات سعيد حنايي در هفتم مردادماه سال 79 آغاز شد و با به دام افتادن او در سوم مرداد 80 اعمال ننگينش پس از قتل فجيع 16 زن پايان يافت. سعيد كه در محله خود به فردي مذهبي معروف بود اظهار كرد كه زنهايي كه او بدان طرز فجيع به قتل رسانده زنان فاسدي بوده اند كه به تن فروشي شهره بوده اند و او براي پاكسازي اجتماع اين جنايات را مرتكب شده است. دوستان هم فكر او در برخي روزنامه ها و ارگانها و نهادهاي حكومتي داعيه حمايت از او و مبارزه با فساد سر دادند و تلاش بسياري كردند كه او را مصلح اجتماعي معرفي نمايند.


پيامهاي باصطلاح مردمي حمايت و تشكر و تقدير از زحمات اين باصطلاح مصلح اجتماعي در برخي روزنامه ها و عكسهاي قهرمانانه اي كه از سعيد در اين روزنامه ها چاپ شد نشان از پروژه قهرمان سازي حسين شريعتمداري بود. خوشبختانه اين فريبكاري طولي نكشيد و با بر ملا شدن ديگر اعمال كثيف او دوستان سعيد با وجود اينكه با آن اعمال كثيف نيز موافق بودند ديگر جرات حمايت مستقيم از سعيد را نيافتند. اعمال ديگر او از قبيل تجاوز به زنان, سرقت و جعل اسناد (به اقرار قاضي پرونده) حتي از ديد حسين شريعتمداري نيز قابل دفاع نبود. آنها تلاش مذبوحانه اي در دروغ خواندن اين اتهامات كردند. اما دادگاه نيز دادگاه جمهوري اسلامي بود و قاضي نيز اسلامي. بناچار خاموش شدند و در پس پرده به سعيد قول حمايت دادند. قرار شد پرونده پزشكي براي او تشكيل دهند و او را ديوانه بخوانند. سعيد حتي تا روز اعدام نيز چشم به نفوذ حسين داشت. او تا لحظاتي قبل از اعدام نيز گمان مينمود حسين و حسيني ها به ديدنش مي آيند و او را نجات ميدهند. سعيد كه تا روز قبل از اعدام جنايات خود را مايه افتخار خود ميدانست و با تفكر به حسبن و ديگر هم پيمانانش, اظهار غرور و خرسندي مي كرد, قبل از اعدام كه از حمايت حسيني ها نااميد شد, به خود آمد و ندامت خود را ابراز كرد. (روزنامه رسالت از قول روزنامه نوروز مورخ 28/1/81 مي نويسد: "متهم به قتل اظهار كرده كه احساس ناراحتي و يا گناه نميكنم و فكر مي كنم كه عملي انجام نداده ام و كاري نشده است. وي همچنان اظهار داشته زنهايي را كه كشتم برايم به اندازه سوسك ارزش داشته اند و با خودم اين برداشت را دارم كه امام رضا از من راضي است. چون واقعا اين افراد را از دور و بر مشهد كم كردم.") تنها در لحظه اي كه طناب انتقام الهي بر گردن كثيف او جاي گرفت لبخند منفورش محو شد و با ترس و وحشت , ناسزا و فحش رانثارحسيني هايي كرد كه با تئوري هاي احمقانه خود به او اميدواري دروغيني براي زندگي ننگ آور ديگري داده بودند. سعيد تنها جاييكه ديگراميدي به ياري حسين نداشت لب به صحبت گشود و براي اولين و آخرين بار اظهار ندامت كرد و گفت پشيمان است و تمام اين جنايات را به علت ديوانگي مرتكب شده است . اما اين پشيماني هم براي او سودي نداشت و او دقايقي بعدبدور ازچشم هم پيمانانش به تنهايي بر بالاي دار آرام گرفت.



اعدام سعيد حنايي, چه با 173 ضربه شلاق و چه بدون آن, بهترين اعلام خطر است براي ددمنشاني كه به پشتوانه حكام وحشي جمهوري اسلامي دست به اعمال وحشيانه ميزنند. گويا هنوز هم اين كشور قوانيني دارد كه لازم الاجراست.
از سعيد تنها خاطره اي دردناك براي رژيم جمهوري اسلامي باقي ماند. پاك كردن مسئله بهترين راه حل آن نيست. اگر امروزه خواهران 15 ساله ما به تن فروشي روي آورده اند دليل آن ناپاكي و تيرگي روح آن دختران معصوم نيست. تنها دليل آن فساد حاكم بر حكومت اسلامي ايران است كه نام جمهوري را به دنبال خود بر زمين مي كشد. حكومت اسلامي بركات زيادي با خود به همراه آورده است. عقب ماندگي ايران, از دست رفتن منابع ملي, از دست رفتن حرمت و كرامت انساني فرد, از دست رفتن احترام بين المللي ايران و ايراني, فساد اقتصادي و فقر اقتصادي و فقر فرهنگي كه دست در دست هم تن فروشي را به ارمغان آورده است و بسياري ديگر كه تاب انديشيدن به آن نيست. تنها با از بين رفتن اين حكومت اسلامي و اين سعيدها و حسيني ها و شريعتمداريهاست كه مي توان اميدي به آينده ايران داشت. 29/1/1381

تکمیلی(1386/1/26): فیلم مستندی از جنایات سعید عسگر با نام "و عنکبوتی آمد

Labels:




........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home