Tuesday, February 11, 2003

٭
این تکه فقط قسمت شعر مطلب قبلیه... برای اوناییکه حال ندارند کل مطلب رو بخونند... ولی برید کلش رو بخونید... باحاله...
يك آخوندي را شبي ماري گزيد ------------ آن آخوند از جاي خود يك متر پريد
غلت زد در بسترش از زور درد------------ همسرش حيران كه چون شد كار مرد
مار زهر آگين از اين جان درنبرد---------- يك دو چرخي زد همان دم جانسپرد
روز بعد اما آخوند ماركش ------------- روي منبر روضه مي خواندوچه خوش
بعد منبر قيمه بود و مرغ و آش --------- مار بدبخت توي كوچه آ‎ش و لاش
اين شگفتي كس كجا جائي شنيد --------- زين دو ملعون مار بود كو ور پريد
اين حكايت بهر آن كردم سرود --------- از آخوند و طينتش آنسان كه بود
تا بداند مسلم و گبرو يهود ---------- كاندرين صندوق بجز لعنت نبود
ا.س
چاپ شده در http://news.gooya.com



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home