عنکبوتها میمانند

تبرئه جنایتکاران
ديوان عالي کشور دیروز حکم تبرئه گروه 6 نفره بسيجيان پايگاه‌ مقاومت‌ بسیج کرمان و عاملان قتل هاي محفلي که چهار سال پیش به وقوع پیوسته بود را تایید کرد. در این قتلهای محفلی، قاتلان جنایتکار بسیج کرمان 5 نفر را به شکل بسیار فجیعی و به بهانه پاکسازی جامعه به قتل رساندند. قاتلان پنج زن و مرد کرمانی و وکلای آنها در دادگاه ادعا کرده اند که براساس سخنرانی آيت الله محمدتقی مصباح يزدی در کرمان و دستور فرمانده بسيج منطقه به اين نتيجه رسيده اند که قربانيان مهدورالدمند و به اين جهت، به تکليف شرعی خود عمل کرده و برای ريشه کن کردن فساد دست به این قتلها زده اند. این قاتلان دیروز توانستند با حمایت سازمان بسیج و مساجد کرمان و به استناد قانون مجازات اسلامی و به بهانه مهدور الدم بودن مقتولان، از چنگال مجازات فرار کنند. تاسف بیشتر از این جانب است که تبرئه این افراد در حالیست که دو تن از قربانیان این جنایات، زن و شوهری بودند که محرم هم بودند و تنها به علت اشتباه این آقایان و عدم اطلاع از رابطه شرعی آنها به شکل بسیار فجیعی کشته شدند.

نمونه این قتلهای شرعی در نظام اسلامی ایران فراوانند. بسیاری از این قتلها در خانواده و توسط پدر، برادر و یا حتی عموی یک دختر بی گناه و به بهانه اعمال خلاف عرف آن دختر اتفاق افتاده که در اکثر این موارد به استناد قانون اسلامی و با بخشش پدر دختر به عنوان ولی دم، ماجرا در همان محدوده خانواده باقی مانده و پس از درج در چند روزنامه به فراموشی سپرده میشود. قتلهای نوع دوم توسط جنایتکارانی است که به شکل عنکبوتی به جان مردم میافتند و به شکل وحشیانه ای هدیه خدادادی زندگی را از هر کس که بر خلاف عقیده و نظر آنها رفتار میکند، میگیرند. متاسفانه این جنایتکاران نیز در موارد متعددی توانسته اند به عذر داشتن جنون و یا با استناد به مهدور الدم بودن قربانیان خود از مسئولیت اعمال خود شانه خالی کنند. افسوس که تفکر عمومی اخلاق گرایی موجود در جامعه نیز باعث سکوت اغلب افراد اجتماع در مقابل محاکمه های فرمایشی این جنایتکاران شده و حمایت روزنامه ها و بعضی از مراجع دولتی نیز باعث توجیه اعمال وحشیانه این افراد میشود.

دو سال پيش نیز در جريان محاکمه سعيد حنايی که شانزده زن خيابانی را در مشهد به قتل رسانده بود، چند روزنامه با اشاره به نيت وی که مبارزه با فساد و از بين بردن مظاهر آن بوده است فضايی ساختند که به نوشته يکی از روزنامه ها، به قهرمان سازی وی انجاميد، تا جايی که در روز حضور وی در محل قتل، عده ای برايش هورا کشيدند و او را مسلمان با غيرت خواندند. در آن پرونده، در حالی که فضای ملتهبی در جامعه ايجاد شده بود، سرانجام رئيس دادگستری خراسان با اشاره به اينکه حنايی به بعضی از قربانيان تجاوز کرده و به سرقت از اموال آنها دست زده، فضای ايجاد شده را شکست و "نيت غيرتمندانه" وی را زير سئوال برد و در نهايت وی محکوم به اعدام شد.

داستان سعید حنایی
فیلم "و عنکبوتی آمد" مستندی است بسیار دیدنی و آموزنده از مازیار بهاری درباره جنایات سعید حنایی. در این فیلم دوربین به درون زندان میرود وبا سعید که چهره ای حق به جانب و مغرور دارد مصاحبه میکند. سپس خانواده سعید و پسر کوچک او را نشان میدهد که نه تنها از اعمال او شرمسار نیستند، بلکه به او افتخار میکنند و گویی منتظر دریافت پاداش و تقدیرنامه نیز میباشند.فرزند قاتل با سن و سال كمش در كمال سنگدلي چگونگي وقوع قتلها را توسط پدرش روايت و بازي مي‌كند و به دفاع از پدر و لزوم ادامه راهش مي‌پردازد. صحنه تاثیرگذار دیگر مصاحبه ایست با دو دختر نوجوان يكي از مقتولين كه با پارادوكس اعتقاد به معصوميت، مظلوميت و بيگناهي مادر از يك طرف و سرافكندگي از علت قتل مادرشان از طرف دیگر، دست به گريبانند. داستان غم انگيز فلاكت و بي‌پناهي ايشان روايت ديگري است كه به دست قاتل مجري حكم مهدور الدم، بسي هولناك‌تر گرديده. و در آخر مصاحبه اي‌است با دختر جواني كه به اجبار شوهر معتادش مجبور به تن فروشي گرديده و پس از چندين بار دستگيري و محكوم شدن به مجازاتهاي دهشتناكي از جمله تحمل صدوپنجاه ضربه شلاق يكبار و سيصد ضربه در دستگيري ديگر، اينبار در انتظار صدور حكم سنگسار است. دختري با چشماني زيبا و بدني مملو از رد چاقو و داغ و شلاق. هديه جامعه استثماري مرد‌سالار ، دگم و بي شفقت سنتي.

اگر اینترنت پرسرعت دارید، حتما این فیلم را ببینید. پسر سعید در بخشی از این فیلم میگوید که همسایه ها و دوستان سعید به او گفته اند که راه پدرش را ادامه دهد و او منتظر است تا ببیند که تکلیف پدرش چه میشود. سال بعد که سعید در کمال ناباوری خانواده خود اعدام شد، چراغ قرمزی برای فرزندش نمایان شد و به او فهماند که کار پدرش مستحق پاداش نبوده است. متاسفانه امروز بعد از گذشت 4 سال و با تبرئه قاتلان جنایات محفلی کرمان، جمهوری اسلامی چراغ قرمز مغز او را خاموش کرد و چراغ سبزی به او نشان داد. به او که به جای بازی کودکانه بر لزوم ادامه راه پدر اصرار دارد و به اشخاص روان پریش دیگری که آماده اند تا روح پلید خود را با گرفتن جان انسانهای بی گناه آرام سازند.

شاید هنوز هم بتوان با آموزش صحیح و روانکاوی برنامه ریزی شده، فرصت قاتل شدن را از فرزند سعید گرفت. این وظیفه بر عهده کیست؟