Sunday, June 15, 2003

٭
سيد ابراهيم نبوی :آقای خامنه ای! رهبری حکومتی که مردمش ساعت پايانش را انتظار می کشند کار سختی است؟ نه؟
خلاصه:
وقتی دستور تحبيب قلوب را در فردای فاجعه کوی دانشگاه در 18 تير 1378 صادر کرديد فرزندان چفيه به گردن شما چنان بيرحمي کردند که زخمش تا مدتها بر چهره جامعه ايران بود، وای به امروز که دستور بيرحمي صادر مي کنيد........آنانکه به تبعيت از انصار پيامبر اسلام خودشان را انصار حزب الله و لابد ياران شما مي خوانند سوگمندانه پليدترين وبی رحم ترين جوانان اين کشورند............
نمی دانم، فکر کرديد و دستور برخورد بي رحمانه صادر کرديد؟ يا مطابق معمول با ديدن گروهي از روستائيان ورامين که خودشان را فدايي رهبر خواندند ذوق تان گل کرد و دستور داديد؟ آيا متوجه هستيد وقتي که همه جمعيت مي گويند سرباز شما هستند و گوش به فرمان شما هستند، اين « همه » فقط پانزده در صد از جمعيت کشور است؟ و آيا می فهميد که به همين دليل است که حق نداريد احساس کنيد رهبر سياسي يا مذهبی همه مردم ايران هستيد؟ آيا مي فهميد اين جمعيتي که فرياد مي زند، در حالت زندگي عادی و در زندگي اجنماعي جرات ندارد به مردم اعلام کند که حزب اللهی است و مدافع شما و وضع موجودی است که شما طرفدارش هستيد؟ آنها مي آيند و فرياد مي زنند و شما دچار اين توهم مي شويد که چون سالن پر از جمعيت است يا استاديوم پر از جمعيت است يا خيابان پر از جمعيت است، بنابراين اکثريت مردم شما را دوست دارند. حاصل اين توهم اين است که مي گوييد که به اشاره يک انگشت دشمنان را توسط مردم سر جايشان می نشانيد....................
اشتباه نکنيد! متاسفانه شما در هفت سال اول حکومت نادرشاه نيستيد که قدرت و انگيزه داشت، شما در هفت ساله دوم هستيد، همان سراشيبی که تقريبا تمام قدرتمندان برسرير قدرت فريب آنرا خورده اند و دستور برخورد بی رحمانه را صادر کرده اند. و سوگمندانه هيچ کدام تامل نکردند که آيا اين برخورد بي رحمانه دوای درد آنهاست يا نه. حاصل اين مي شود که تازه وقتی قدرت را از دست دادند به اين فکر مي کنند که کاش عاقلانه و منطقی برخورد کرده بودند.

آقای خامنه ای!
نه شما در ايران محبوب تر از صدام حسين در عراق هستيد و نه انصار حزب الله و بسيج و سپاه و طرفداران شما انگيزه و عصبيت سربازان و عاشقان صدام حسين را دارند. محض رضای خدا به سرنوشت او نگاه کنيد و درس عبرت بگيريد. صدام حسين که زمانی نامش بر بدن هر شهروند عراقی لرزه مي انداخت ذوب شد و به زمين فرو رفت و الآن جز کابوسی در ذهن مردم عراق نيست. مردم چنان از او نفرت پيدا کردند که با آغوش باز سربازان بزرگترين قدرت نظامی و خشونت بار جهان را استقبال کردند. اين سرنوشتی تلخ است،.............
جناب آقای خامنه ای!
آيا مي دانيد که مردم کاربرد واژه دشمن را در جملات شما مسخره می کنند؟ آيا شنيده ايد که وقتی در مورد دشمن حرف مي زنيد مردم خنده شان مِی گيرد؟ متاسفانه تعريف دشمن در ادبيات سياسی شما آنقدر گشاد شده است که 85 درصد جمعيت ايران در آن جا می گيرند. مجلس دشمن است، دولت دشمن است، احزاب دشمن اند، جوانان دشمن اند، زنان دشمن اند، دانشجويان دشمن اند، پيرمردها دشمن اند...... آقای خامنه ای! دوستان تان کجا هستند؟ چند نفرند؟ چند درصد جامعه ايران هستند؟ با اتکاء به چقدر پشتيبان جرات می کنيد از کلمه ملت ايران استفاده کنيد؟ اين چه کشوری است که اکثريت مردم اش دشمن کشورشان هستند؟................
آقای خامنه ای!
يک بيماری وجود دارد به نام پارانويا، اين بيماری دو نشانه دارد. نخست اينکه بيمار احساس عظمت مي کند و خود را مهم ترين موجود جهان مي پندارد و دوم اينکه بيمار احساس مي کند تمام جهان در حال توطئه علیه او هستند. اين بيماری را مي شناسيد؟ بسياری از قدرتمندان بر سرير قدرت دچار اين بيماری اند. آنان احساس می کنند عظيم اند، احساس مي کنند ناجی محرومان و فقرا و مستضعفان و پابرهنگان اند. احساس مي کنند در سرنوشت بشر نقش مهمي دارند، فکر مي کنند قدرت تغيير جهان را دارند. در همان حال همه را دشمن می پندارند، می بينند که همگان در حال توطئه اند. آمريکا قصد حمله نظامی دارد، اروپا قصد تهاجم فرهنگی دارد، ژاپن قصد تهاجم اقتصادی دارد، عرب ها قصد دارند با توسعه وهابيت شيعه را از بين ببرند، حيدر علی اف قصد دارد تا آذربايجان را از ايران جدا کند، حامد کرزای قصد دارد تا مرز شرقی را دچار بحران کند. همين می شود که همه دشمن می شوند،
آقای خامنه ای! شخص شما در جهان دوستی داريد که بدون کمک مالی حامی شما باشد؟
از مرزهای جهان بگذريد و داخل کشور بياييد. چه کسانی در داخل کشور قصد توطئه عليه شما را ندارند؟ نهضت آزادی با متوسط سنی 70 سال قصد براندازی حکومت را دارد. ملی مذهبی ها شش ماه بعد از اينکه چهار بار در خانه همديگر مهمانی دادند شدند تشکيلاتی پيچيده که برای آمريکا کار می کردند. مشارکتی ها جاده صاف کن آمريکا هستند. تندروهايي مثل مجاهدين انقلاب قصد کودتای خزنده دارند. روشنفکران که مادرزاد دشمن اسلام اند. ملی ها که مرتد هستند. جوانان که فاسدند. زنان که متاثر از فرهنگ غربی اند..... اينها را جمع رياضی ببنديد، چند نفر برای شما باقی می ماند؟ واقعا اگر اينهمه دشمن قصد توطئه عليه شما را دارند، پس اين حکومت با اتکاء به چه چيزی سر جايش ايستاده است؟

آقای خامنه ای!
بگوييد تا حفاظت اطلاعات قوه قضائيه نظرسنجی علمی کند و ببيند که شما محبوب چند درصد از مردم ايران هستيد. نمی گويم وزارت اطلاعات، چون لابد وزارت اطلاعات هم دشمن است و قابل اعتماد نيست. فکر می کنيد چند درصد از مردم ايران شما را دوست دارند؟ چند درصدشان در خلوت به شما احترام می گذارند؟ چند درصدشان در گفتگوی دونفره نام شما را با احترام می برند؟ می دانيد! شاخص خوبی به شما می دهم، اميدوارم کمی به آن فکر کنيد. می گويند نفرين آخرين کاری است که يک درمانده می کند. وقتی مردم کاملا از دست يک حکومت به تنگ می آيند و همه راههای اصلاح بسته می شود، مردم رهبران شان را نفرين می کنند و برای آنها جوک می سازند. به دفترتان بگوييد برايتان جوک هايي که پس از توقيف و سرکوب مطبوعات در مورد شخص شما ساخته شد را جمع آوری کند. آنها را گوش کنيد و به انگيزه سازندگان آن دقت کنيد........
وقتی جرج بوش در نقش يک احمق سياسی ظاهر شد و بدون هيچ دليلی رفتاری تجاوزکارانه در پيش گرفت، مردم جهان و آمريکا هزاران جوک برای او ساختند. وقتی يک شهروند تحت فشار حکومتش قرار می گيرد و راهی برای واکنش قانونی ندارد و حق اعتراض از او سلب می شود، مجبور می شود تا باورهايش و کينه اش را در لطيفه و جوک نشان بدهد. آقای خامنه ای ! در اين چهار سال کاری کرده ايد که مردم کينه شما را به دل دارند. شما می رويد، مطمئن باشيد که می رويد. حتی اگر به نابودی حکومت مطمئن نباشيد به مرگ که ايمان داريد؟ هيچ وقت يادتان نرود که نام نيکی از شما در تاريخ ايران نخواهد ماند.

بگوييد تا فهرست اسامی کوچک دستگيرشدگان 18 تا 25 ساله درگيری های دانشجويي را برايتان بياورند. مطمئنم نامهايي مانند ابوذر، سجاد، ميثم، احسان، ياسر، سارا، مونا و زهرا در آن فهرست فراوان است. اينها فرزندان پدر و مادرهای نسل جنگ و انقلاب هستند. اين بچه ها در مدارس جمهوری اسلامی درس خوانده اند. اين بچه ها تقريبا هرگز از ايران پایشان را بيرون نگذاشته اند. شما به اينها می گوييد عوامل دشمن؟ ابوذر و ميثم و ياسر که عوامل دشمن باشند، وای به خود دشمن! چه شد که اينها دشمن شدند؟.................

آقای خامنه ای!
روزهای تلخ و سياهی در پيش است. اگر جسد 40 يا 50 نفر کف خيابان اميرآباد بيفتد ، مطمئن باشيد آن خانه ديگر هرگز روی آرامش نخواهد ديد. طوفان جامعه چنان گيج کنننده است که فرصت تامل دوباره به شما را نخواهد داد. زمانی فرا خواهد رسيد که شورای فرماندهی سپاه هم حرف شما را گوش نمی کند. آن وقت است که علی می ماند و حوضش، گرچه سالهاست که علی مانده است و حوضش. در اين حال هرچه کنيد به ضرر شما خواهد بود. آن وقت است که چفيه ها را دختران جوان به عنوان دستمال گردن و رودامنی خواهند بست و به تمسخر تمام آنچه ارزشی خوانده ايد خواهند پرداخت. و اين تمسخر پاداش کسی است که نمی خواهد چيزی را به وقت خودش بفهمد.

آقای خامنه ای!
دستور برخورد بيرحمانه تان را هرچه زودتر پس بگيريد. واقعيت اجتماعی بيرحم تر از آن است که کسی بتواند چنين دستوراتی صادر کند. می خواهم رازی را با شما در ميان بگذارم. دانستن آن سودمند است. پيرمردها و ميان سالان جامعه ايران تندروتر از جوان ها هستند، همه می دانند که تا دو سه سال ديگر جمهوری اسلامی در تاريخ سيآسی جهان تدريس خواهد شد و اثری از آثارش نخواهد ماند. پيرمردها می گويند تا دو سه سال ديگر ما پيرتر می شويم و ديگر وقتی برای زندگی نخواهيم داشت، اما جوان ها می گويند ما تازه آن زمان اول جوانی مان است و وقت زندگی داريم، بنابر اين چه عجله ايست!

آقای خامنه ای! رهبری حکومتی که مردمش ساعت پايانش را انتظار می کشند کار سختی است؟ نه؟

سيد ابراهيم نبوی
24/3/1382



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home