My Favorites: |
Sunday, March 23, 2003
٭ لحظات غريبي است .بتصويرهاي تلويزيوني مي نگرم و دلم پيش شيميائي هاي ۷۰ درصدي است
........................................................................................دزفول پيش چشم من است روزي كه خالدبن وليد بعثي دستور داده بود به سربازانش ؛ تا دختران شهر مقاوم را با مردي نداشته شان ؛ امتحان كنند. با ياد كودكاني هستم كز بام شب ؛ بر شانه هاي كوچكشان آتش ريخت. در دشتهاي ميهن من زخم عميق سال سياه مرگ ؛ تا سر زند سپيده آزادي تكرار ميشود. ايران سر بلند ؛ در بامداد نوروزي ويراني تصور دشمن را - در فتح خاك پاكش - مي بيند. و در گذار از شب استبداد تا بامداد آزادي ؛ آواز عشق ميخواند. صدام ميرود... صدامهاي همنفسش؛ نيز . لندن ۲۱ مارس ۲۰۰۳ اول فروردين ۱۳۸۲ عليرضا نوريزاده نوشته شده در ساعت 12:21 AM توسط Arman
Comments:
Post a Comment
|