Tuesday, February 25, 2003

٭
دیروز یه چیزی گذاشتم تو این سایتم ببینم آیا کسی هم به اینجا وصل میشه یا من فقط برای خودم و عمه جونم مینویسم که دیدم نه بابا! سایت منم مشتری داره! خلاصه کلی حال کردم

دوست دارم اینجا یه قسمت بگذارم به عنوان شعر روز... نظرتون چیه؟
چرا بعضی ها زیر هر مطلبشون نظرخواهی دارند ولی من ندارم
اگه کسی بلده یه ای-میل بزنه بهم بگه!
بعضی وقتا احساس خنگی عجیبی تو این چیزا میکنم... ولی آخه رشته من که کامپیوتر نبوده! راستش سرم هم انقدر شلوغه که وقت ندارم خودم کتاب بخونم سر در بیارم چه خبره! عرضه داشته باشم همون کتابای رشته خودم رو بخونم ثوابش بیشتره!!! کار الکی زیاد میکنم ها!!! روزی 8-9 ساعت روزنامه میخونم!!! انقدر بیخوابی کشیدم که دارم میمیرم! خر که شاخ و دم نداره! خیلی وقتا بخودم میگم به من چه جناح راست چجوری زده تو سر جناح چپ! من چکاره بیدم!!! و یک روز میگذارم کنار! ولی بعدش فرداش میرم سراغش و کل روز تلافی دیروزش رو هم در میارم!!!

به هر حال من که نمیدونم نظرتون چیه! ولی از این به روزی چند بیت شعر اینجا میگذارم. سعی میکنم حتی الامکان شاعر یا منبع شعر رو هم بگم! اگه حال نکردید ای-میل بزنید ورش میداریم!!!

این از اولیش از وب لاگ زیر آسمان ونکور:

من مستم و
در مستی خود هشيارم
در خوابم و
تا گاه سحر بيدارم
آگاهم و در دشت جنون مي تازم
من زاهدم و
دل به بتان می بازم.
شيدا شده ام
منع ز عشقم مکنيد
در آتشم و
ياد بهشتم مکنيد.
از روز ازل
طالع من حيرت بود
يعنی سخن از
مدرسه و دير و کنشتم مکنيد.
يک روز چو پروانه به آتش
همه در سوز و گدازم
يک روز شهنشاه جهانم
همه در نعمت و نازم...
يک روز چنينم
يک روز چنانم...
هيهات...
هيهات از آن عمر
که بگذشت و دگر باز نيامد
هيهات از ان رشته
که بگسست و دگر کار نيامد
هيهات از آن وصل
که پايان شد و آغاز نيامد.........
-





........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home